English    Türkçe    فارسی   

1
3160-3184

  • عار نبود شیر را از سلسله ** نیست ما را از قضای حق گله‌‌ 3160
  • شیر را بر گردن ار زنجیر بود ** بر همه زنجیر سازان میر بود
  • گفت چون بودی ز زندان و ز چاه ** گفت همچون در محاق و کاست ماه‌‌
  • در محاق ار ماه نو گردد دو تا ** نی در آخر بدر گردد بر سما
  • گر چه دردانه به هاون کوفتند ** نور چشم و دل شد و بیند بلند
  • گندمی را زیر خاک انداختند ** پس ز خاکش خوشه‌‌ها بر ساختند 3165
  • بار دیگر کوفتندش ز آسیا ** قیمتش افزود و نان شد جان فزا
  • باز نان را زیر دندان کوفتند ** گشت عقل و جان و فهم هوشمند
  • باز آن جان چون که محو عشق گشت ** يعجب الزراع آمد بعد کشت‌‌
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا که با یوسف چه گفت آن نیک مرد
  • بعد قصه گفتنش گفت ای فلان ** هین چه آوردی تو ما را ارمغان‌‌ 3170
  • بر در یاران تهی دست ای فتی ** هست چون بی‌‌گندمی در آسیا
  • حق تعالی خلق را گوید به حشر ** ارمغان کو از برای روز نشر
  • جئتمونا و فرادی بی‌‌نوا ** هم بدان سان که خلقناکم کذا
  • هین چه آوردید دست آویز را ** ارمغانی روز رستاخیز را
  • یا امید باز گشتنتان نبود ** وعده‌‌ی امروز باطلتان نمود 3175
  • وعده‌‌ی مهمانی‌‌اش را منکری ** پس ز مطبخ خاک و خاکستر بری‌‌
  • ور نه‌‌ای منکر چنین دست تهی ** در در آن دوست چون پا می‌‌نهی‌‌
  • اندکی صرفه بکن از خواب و خور ** ارمغان بهر ملاقاتش ببر
  • شو قلیل النوم مما یهجعون ** باش در اسحار از یستغفرون‌‌
  • اندکی جنبش بکن همچون جنین ** تا ببخشندت حواس نور بین‌‌ 3180
  • وز جهان چون رحم بیرون روی ** از زمین در عرصه‌‌ی واسع شوی‌‌
  • آن که ارض الله واسع گفته‌‌اند ** عرصه‌‌ای دان کانبیا در رفته‌‌اند
  • دل نگردد تنگ ز آن عرصه‌‌ی فراخ ** نخل تر آن جا نگردد خشک شاخ‌‌
  • حاملی تو مر حواست را کنون ** کند و مانده می‌‌شوی و سر نگون‌‌