English    Türkçe    فارسی   

1
3245-3269

  • شاهد تو سد روی شاهد است ** مرشد تو سد گفت مرشد است‌‌ 3245
  • ای بسا کفار را سودای دین ** بندشان ناموس و کبر آن و این‌‌
  • بند پنهان لیک از آهن بتر ** بند آهن را کند پاره تبر
  • بند آهن را توان کردن جدا ** بند غیبی را نداند کس دوا
  • مرد را زنبور اگر نیشی زند ** طبع او آن لحظه بر دفعی تند
  • زخم نیش اما چو از هستی تست ** غم قوی باشد نگردد درد سست‌‌ 3250
  • شرح این از سینه بیرون می‌‌جهد ** لیک می‌‌ترسم که نومیدی دهد
  • نی مشو نومید و خود را شاد کن ** پیش آن فریادرس فریاد کن‌‌
  • کای محب عفو از ما عفو کن ** ای طبیب رنج ناسور کهن‌‌
  • عکس حکمت آن شقی را یاوه کرد ** خود مبین تا بر نیارد از تو گرد
  • ای برادر بر تو حکمت جاریه ست ** آن ز ابدال است و بر تو عاریه ست‌‌ 3255
  • گر چه در خود خانه نوری یافته ست ** آن ز همسایه‌‌ی منور تافته ست‌‌
  • شکر کن غره مشو بینی مکن ** گوش دار و هیچ خود بینی مکن‌‌
  • صد دریغ و درد کاین عاریتی ** امتان را دور کرد از امتی‌‌
  • من غلام آن که او در هر رباط ** خویش را واصل نداند بر سماط
  • بس رباطی که بباید ترک کرد ** تا به مسکن در رسد یک روز مرد 3260
  • گر چه آهن سرخ شد او سرخ نیست ** پرتو عاریت آتش زنی است‌‌
  • گر شود پر نور روزن یا سرا ** تو مدان روشن مگر خورشید را
  • هر در و دیوار گوید روشنم ** پرتو غیری ندارم این منم‌‌
  • پس بگوید آفتاب ای نارشید ** چون که من غارب شوم آید پدید
  • سبزه‌‌ها گویند ما سبز از خودیم ** شاد و خندانیم و بس زیبا خدیم‌‌ 3265
  • فصل تابستان بگوید ای امم ** خویش را بینید چون من بگذرم‌‌
  • تن همی‌‌نازد به خوبی و جمال ** روح پنهان کرده فر و پر و بال‌‌
  • گویدش ای مزبله تو کیستی ** یک دو روز از پرتو من زیستی‌‌
  • غنج و نازت می‌‌نگنجد در جهان ** باش تا که من شوم از تو جهان‌‌