English    Türkçe    فارسی   

1
3348-3372

  • حمیت دین خواند او آن کبر را ** ننگرد در خویش نفس گبر را
  • حمیت دین را نشانی دیگر است ** که از آن آتش جهانی اخضر است‌‌
  • گفت حقشان گر شما روشان‌‌گرید ** در سیه کاران مغفل منگرید 3350
  • شکر گویید ای سپاه و چاکران ** رسته‌‌اید از شهوت و از چاک ران‌‌
  • گر از آن معنی نهم من بر شما ** مر شما را بیش نپذیرد سما
  • عصمتی که مر شما را در تن است ** آن ز عکس عصمت و حفظ من است‌‌
  • آن ز من بینید نز خود هین و هین ** تا نچربد بر شما دیو لعین‌‌
  • آن چنان که کاتب وحی رسول ** دید حکمت در خود و نور اصول‌‌ 3355
  • خویش را هم صوت مرغان خدا ** می‌‌شمرد آن بد صفیری چون صدا
  • لحن مرغان را اگر واصف شوی ** بر مراد مرغ کی واقف شوی‌‌
  • گر بیاموزی صفیر بلبلی ** تو چه دانی کاو چه دارد با گلی‌‌
  • ور بدانی باشد آن هم از گمان ** چون ز لب جنبان گمانهای کران‌‌
  • به عیادت رفتن کر بر همسایه‌‌ی رنجور خویش‌‌
  • آن کری را گفت افزون مایه‌‌ای ** که ترا رنجور شد همسایه‌‌ای‌‌ 3360
  • گفت با خود کر که با گوش گران ** من چه دریابم ز گفت آن جوان‌‌
  • خاصه رنجور و ضعیف آواز شد ** لیک باید رفت آن جا نیست بد
  • چون ببینم کان لبش جنبان شود ** من قیاسی گیرم آن را هم ز خود
  • چون بگویم چونی ای محنت کشم ** او بخواهد گفت نیکم یا خوشم‌‌
  • من بگویم شکر چه خوردی ابا ** او بگوید شربتی یا ماشبا 3365
  • من بگویم صحه نوشت کیست آن ** از طبیبان پیش تو گوید فلان‌‌
  • من بگویم بس مبارک پاست او ** چون که او آمد شود کارت نکو
  • پای او را آزمودستیم ما ** هر کجا شد می‌‌شود حاجت روا
  • این جوابات قیاسی راست کرد ** پیش آن رنجور شد آن نیک مرد
  • گفت چونی گفت مردم گفت شکر ** شد از این رنجور پر آزار و نکر 3370
  • کین چه شکر است او مگر با ما بد است ** کر قیاسی کرد و آن کژ آمده ست‌‌
  • بعد از آن گفتش چه خوردی گفت زهر ** گفت نوشت باد افزون گشت قهر