English    Türkçe    فارسی   

1
34-58

  • آینه‌‌ت دانی چرا غماز نیست ** ز انکه زنگار از رخش ممتاز نیست‌‌
  • عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
  • بشنوید ای دوستان این داستان ** خود حقیقت نقد حال ماست آن‌‌ 35
  • بود شاهی در زمانی پیش از این ** ملک دنیا بودش و هم ملک دین‌‌
  • اتفاقا شاه روزی شد سوار ** با خواص خویش از بهر شکار
  • یک کنیزک دید شه بر شاه راه ** شد غلام آن کنیزک جان شاه‌‌
  • مرغ جانش در قفس چون می‌‌طپید ** داد مال و آن کنیزک را خرید
  • چون خرید او را و برخوردار شد ** آن کنیزک از قضا بیمار شد 40
  • آن یکی خر داشت، پالانش نبود ** یافت پالان گرگ خر را در ربود
  • کوزه بودش آب می‌‌نامد به دست ** آب را چون یافت خود کوزه شکست‌‌
  • شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست ** گفت جان هر دو در دست شماست‌‌
  • جان من سهل است جان جانم اوست ** دردمند و خسته‌‌ام درمانم اوست‌‌
  • هر که درمان کرد مر جان مرا ** برد گنج و در و مرجان مرا 45
  • جمله گفتندش که جان‌‌بازی کنیم ** فهم گرد آریم و انبازی کنیم‌‌
  • هر یکی از ما مسیح عالمی است ** هر الم را در کف ما مرهمی است‌‌
  • گر خدا خواهد نگفتند از بطر ** پس خدا بنمودشان عجز بشر
  • ترک استثنا مرادم قسوتی است ** نی همین گفتن که عارض حالتی است‌‌
  • ای بسا ناورده استثنا به گفت ** جان او با جان استثناست جفت‌‌ 50
  • هر چه کردند از علاج و از دوا ** گشت رنج افزون و حاجت ناروا
  • آن کنیزک از مرض چون موی شد ** چشم شه از اشک خون چون جوی شد
  • از قضا سرکنگبین صفرا فزود ** روغن بادام خشکی می‌‌نمود
  • از هلیله قبض شد اطلاق رفت ** آب آتش را مدد شد همچو نفت‌‌
  • ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجه‌‌ی کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه خدا و در خواب دیدن او ولی را
  • شه چو عجز آن حکیمان را بدید ** پا برهنه جانب مسجد دوید 55
  • رفت در مسجد سوی محراب شد ** سجده گاه از اشک شه پر آب شد
  • چون به خویش آمد ز غرقاب فنا ** خوش زبان بگشاد در مدح و ثنا
  • کای کمینه بخششت ملک جهان ** من چه گویم چون تو می‌‌دانی نهان‌‌