English    Türkçe    فارسی   

1
3477-3501

  • هر چه اندر ابر ضو بینی و تاب ** آن ز اختر دان و ماه و آفتاب‌‌
  • چینیان چون از عمل فارغ شدند ** از پی شادی دهلها می‌‌زدند
  • شه در آمد دید آن جا نقشها ** می‌‌ربود آن عقل را و فهم را
  • بعد از آن آمد به سوی رومیان ** پرده را بالا کشیدند از میان‌‌ 3480
  • عکس آن تصویر و آن کردارها ** زد بر این صافی شده دیوارها
  • هر چه آن جا دید اینجا به نمود ** دیده را از دیده خانه می‌‌ربود
  • رومیان آن صوفیانند ای پدر ** بی‌‌ز تکرار و کتاب و بی‌‌هنر
  • لیک صیقل کرده‌‌اند آن سینه‌‌ها ** پاک از آز و حرص و بخل و کینه‌‌ها
  • آن صفای آینه وصف دل است ** کاو نقوش بی‌‌عدد را قابل است‌‌ 3485
  • صورت بی‌‌صورت بی‌‌حد غیب ** ز آینه‌‌ی دل تافت بر موسی ز جیب‌‌
  • گر چه آن صورت نگنجد در فلک ** نه به عرش و فرش و دریا و سمک‌‌
  • ز آن که محدود است و معدود است آن ** آینه‌‌ی دل را نباشد حد بدان‌‌
  • عقل اینجا ساکت آمد یا مضل ** ز آنکه دل با اوست یا خود اوست دل‌‌
  • عکس هر نقشی نتابد تا ابد ** جز ز دل هم با عدد هم بی‌‌عدد 3490
  • تا ابد هر نقش نو کاید بر او ** می‌‌نماید بی‌‌حجابی اندر او
  • اهل صیقل رسته‌‌اند از بوی و رنگ ** هر دمی بینند خوبی بی‌‌درنگ‌‌
  • نقش و قشر علم را بگذاشتند ** رایت عین الیقین افراشتند
  • رفت فکر و روشنایی یافتند ** نحر و بحر آشنایی یافتند
  • مرگ کاین جمله از او در وحشت‌‌اند ** می‌‌کنند این قوم بر وی ریشخند 3495
  • کس نیابد بر دل ایشان ظفر ** بر صدف آید ضرر نی بر گهر
  • گر چه نحو و فقه را بگذاشتند ** لیک محو و فقر را برداشتند
  • تا نقوش هشت جنت تافته ست ** لوح دلشان را پذیرا یافته ست‌‌
  • برترند از عرش و کرسی و خلا ** ساکنان مقعد صدق خدا
  • پرسیدن پیغامبر علیه السلام مر زید را امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت مومنا یا رسول الله‌‌
  • گفت پیغمبر صباحی زید را ** کیف اصبحت ای رفیق با صفا 3500
  • گفت عبدا مومنا باز اوش گفت ** کو نشان از باغ ایمان گر شگفت‌‌