English    Türkçe    فارسی   

1
3634-3658

  • کو که مدح شاه گوید پیش او ** تا که در غیبت بود او شرم رو
  • قلعه داری کز کنار مملکت ** دور از سلطان و سایه‌‌ی سلطنت‌‌ 3635
  • پاس دارد قلعه را از دشمنان ** قلعه نفروشد به مال بی‌‌کران‌‌
  • غایب از شه در کنار ثغرها ** همچو حاضر او نگه دارد وفا
  • پیش شه او به بود از دیگران ** که به خدمت حاضرند و جان فشان‌‌
  • پس به غیبت نیم ذره‌‌ی حفظ کار ** به که اندر حاضری ز آن صد هزار
  • طاعت و ایمان کنون محمود شد ** بعد مرگ اندر عیان مردود شد 3640
  • چون که غیب و غایب و رو پوش به ** پس لبان بر بند لب خاموش به‌‌
  • ای برادر دست وا دار از سخن ** خود خدا پیدا کند علم لدن‌‌
  • بس بود خورشید را رویش گواه ** أی شی‌‌ء أعظم الشاهد إله‌‌
  • نه بگویم چون قرین شد در بیان ** هم خدا و هم ملک هم عالمان‌‌
  • یشهد الله و الملک و اهل العلوم ** إنه لا رب إلا من یدوم‌‌ 3645
  • چون گواهی داد حق که بود ملک ** تا شود اندر گواهی مشترک‌‌
  • ز آن که شعشاع حضور آفتاب ** بر نتابد چشم و دلهای خراب‌‌
  • چون خفاشی کاو تف خورشید را ** بر نتابد بگسلد اومید را
  • پس ملایک را چو ما هم یار دان ** جلوه گر خورشید را بر آسمان‌‌
  • کاین ضیا ما ز آفتابی یافتیم ** چون خلیفه بر ضعیفان تافتیم‌‌ 3650
  • چون مه نو یا سه روزه یا که بدر ** مرتبه‌‌ی هر یک ملک در نور و قدر
  • ز اجنحه‌‌ی نور ثلاث او رباع ** بر مراتب هر ملک را آن شعاع‌‌
  • همچو پرهای عقول انسیان ** که بسی فرق است شان اندر میان‌‌
  • پس قرین هر بشر در نیک و بد ** آن ملک باشد که مانندش بود
  • چشم اعمش چون که خور را بر نتافت ** اختر او را شمع شد تا ره بیافت‌‌ 3655
  • گفتن پیغامبر علیه السلام مر زید را که این سر را فاش تر از این مگو و متابعت نگاه دار
  • گفت پیغمبر که اصحابی نجوم ** رهروان را شمع و شیطان را رجوم‌‌
  • هر کسی را گر بدی آن چشم و زور ** کاو گرفتی ز آفتاب چرخ نور
  • کی ستاره حاجت استی ای ذلیل ** که بدی بر نور خورشید او دلیل‌‌