English    Türkçe    فارسی   

1
3773-3797

  • که بفرما یا امیر المومنین.** تا بجنبد جان به تن در چون جنین
  • هفت اختر هر جنین را مدتی ** می‌‌کنند ای جان به نوبت خدمتی‌‌
  • چون که وقت آید که جان گیرد جنین ** آفتابش آن زمان گردد معین‌‌ 3775
  • این جنین در جنبش آید ز آفتاب ** کافتابش جان همی‌‌بخشد شتاب‌‌
  • از دگر انجم بجز نقشی نیافت ** این جنین تا آفتابش بر نتافت‌‌
  • از کدامین ره تعلق یافت او ** در رحم با آفتاب خوب رو
  • از ره پنهان که دور از حس ماست ** آفتاب چرخ را بس راههاست‌‌
  • آن رهی که زر بیابد قوت از او ** و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او 3780
  • آن رهی که سرخ سازد لعل را ** و آن رهی که برق بخشد نعل را
  • آن رهی که پخته سازد میوه را ** و آن رهی که دل دهد کالیوه را
  • باز گو ای باز پر افروخته ** با شه و با ساعدش آموخته‌‌
  • باز گو ای باز عنقا گیر شاه ** ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه‌‌
  • امت وحدی یکی و صد هزار ** باز گو ای بنده بازت را شکار 3785
  • در محل قهر این رحمت ز چیست ** اژدها را دست‌‌دادن راه کیست‌‌
  • جواب گفتن امیر المؤمنین که سبب افکندن شمشیر از دست چه بود در آن حالت‌‌
  • گفت من تیغ از پی حق می‌‌زنم ** بنده‌‌ی حقم نه مأمور تنم‌‌
  • شیر حقم نیستم شیر هوا ** فعل من بر دین من باشد گوا
  • ما رمیت إذ رمیتم در حراب ** من چو تیغم و آن زننده آفتاب‌‌
  • رخت خود را من ز ره برداشتم ** غیر حق را من عدم انگاشتم‌‌ 3790
  • سایه‌‌ام من کدخدایم آفتاب ** حاجبم من نیستم او را حجاب‌‌
  • من چو تیغم پر گهرهای وصال ** زنده گردانم نه کشته در قتال‌‌
  • خون نپوشد گوهر تیغ مرا ** باد از جا کی برد میغ مرا
  • که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد ** کوه را کی در رباید تند باد
  • آن که از بادی رود از جا خسی است ** ز آن که باد ناموافق خود بسی است‌‌ 3795
  • باد خشم و باد شهوت باد آز ** برد او را که نبود اهل نماز
  • کوهم و هستی من بنیاد اوست ** ور شود چون کاه بادم یاد اوست