English    Türkçe    فارسی   

1
3849-3873

  • او همی‌‌افتد به پیشم کای کریم ** مر مرا کن از برای حق دو نیم‌‌
  • تا نیاید بر من این انجام بد ** تا نسوزد جان من بر جان خود 3850
  • من همی‌‌گویم برو جف القلم ** ز آن قلم بس سر نگون گردد علم‌‌
  • هیچ بغضی نیست در جانم ز تو ** ز آن که این را من نمی‌‌دانم ز تو
  • آلت حقی تو فاعل دست حق ** چون زنم بر آلت حق طعن و دق‌‌
  • گفت او پس آن قصاص از بهر چیست ** گفت هم از حق و آن سر خفی است‌‌
  • گر کند بر فعل خود او اعتراض ** ز اعتراض خود برویاند ریاض‌‌ 3855
  • اعتراض او را رسد بر فعل خود ** ز آن که در قهر است و در لطف او احد
  • اندر این شهر حوادث میر اوست ** در ممالک مالک تدبیر اوست‌‌
  • آلت خود را اگر او بشکند ** آن شکسته گشته را نیکو کند
  • رمز ننسخ آیه او ننسها ** نأت خیرا در عقب می‌‌دان مها
  • هر شریعت را که حق منسوخ کرد ** او گیا برد و عوض آورد ورد 3860
  • شب کند منسوخ شغل روز را ** بین جمادی خرد افروز را
  • باز شب منسوخ شد از نور روز ** تا جمادی سوخت ز آن آتش فروز
  • گر چه ظلمت آمد آن نوم و سبات ** نی درون ظلمت است آب حیات‌‌
  • نی در آن ظلمت خردها تازه شد ** سکته‌‌ای سرمایه‌‌ی آوازه شد
  • که ز ضدها ضدها آمد پدید ** در سویدا روشنایی آفرید 3865
  • جنگ پیغمبر مدار صلح شد ** صلح این آخر زمان ز آن جنگ بد
  • صد هزاران سر برید آن دلستان ** تا امان یابد سر اهل جهان‌‌
  • باغبان ز آن می‌‌برد شاخ مضر ** تا بیابد نخل قامتها و بر
  • می‌‌کند از باغ دانا آن حشیش ** تا نماید باغ و میوه خرمیش‌‌
  • می‌‌کند دندان بد را آن طبیب ** تا رهد از درد و بیماری حبیب‌‌ 3870
  • بس زیادتها درون نقصهاست ** مر شهیدان را حیات اندر فناست‌‌
  • چون بریده گشت حلق رزق خوار ** یرزقون فرحین شد گوار
  • حلق حیوان چون بریده شد به عدل ** حلق انسان رست و افزون گشت فضل‌‌