English    Türkçe    فارسی   

1
3865-3889

  • که ز ضدها ضدها آمد پدید ** در سویدا روشنایی آفرید 3865
  • جنگ پیغمبر مدار صلح شد ** صلح این آخر زمان ز آن جنگ بد
  • صد هزاران سر برید آن دلستان ** تا امان یابد سر اهل جهان‌‌
  • باغبان ز آن می‌‌برد شاخ مضر ** تا بیابد نخل قامتها و بر
  • می‌‌کند از باغ دانا آن حشیش ** تا نماید باغ و میوه خرمیش‌‌
  • می‌‌کند دندان بد را آن طبیب ** تا رهد از درد و بیماری حبیب‌‌ 3870
  • بس زیادتها درون نقصهاست ** مر شهیدان را حیات اندر فناست‌‌
  • چون بریده گشت حلق رزق خوار ** یرزقون فرحین شد گوار
  • حلق حیوان چون بریده شد به عدل ** حلق انسان رست و افزون گشت فضل‌‌
  • حلق انسان چون ببرد هین ببین ** تا چه زاید کن قیاس آن بر این‌‌
  • حلق ثالث زاید و تیمار او ** شربت حق باشد و انوار او 3875
  • حلق ببریده خورد شربت ولی ** حلق از لا رسته مرده در بلی‌‌
  • بس کن ای دون همت کوته بنان ** تا کی‌‌ات باشد حیات جان به نان‌‌
  • ز آن نداری میوه‌‌ای مانند بید ** کآبرو بردی پی نان سپید
  • گر ندارد صبر زین نان جان حس ** کیمیا را گیر و زر گردان تو مس‌‌
  • جامه شویی کرد خواهی ای فلان ** رو مگردان از محله‌‌ی گازران‌‌ 3880
  • گر چه نان بشکست مر روزه‌‌ی ترا ** در شکسته بند پیچ و برتر آ
  • چون شکسته بند آمد دست او ** پس رفو باشد یقین اشکست او
  • گر تو آن را بشکنی گوید بیا ** تو درستش کن نداری دست و پا
  • پس شکستن حق او باشد که او ** مر شکسته گشته را داند رفو
  • آن که داند دوخت او داند درید ** هر چه را بفروخت نیکوتر خرید 3885
  • خانه را ویران کند زیر و زبر ** پس به یک ساعت کند معمورتر
  • گر یکی سر را ببرد از بدن ** صد هزاران سر بر آرد در زمن‌‌
  • گر نفرمودی قصاصی بر جناة ** یا نگفتی فی القصاص آمد حیات‌‌
  • خود که را زهره بدی تا او ز خود ** بر اسیر حکم حق تیغی زند