English    Türkçe    فارسی   

1
3898-3922

  • گفت آدم توبه کردم زین نظر ** این چنین گستاخ نندیشم دگر
  • یا غیاث المستغیثین اهدنا ** لا افتخار بالعلوم و الغنی‌‌
  • لا تزغ قلبا هدیت بالکرم ** و اصرف السوء الذی خط القلم‌‌ 3900
  • بگذران از جان ما سوء القضا ** وا مبر ما را ز اخوان صفا
  • تلخ‌‌تر از فرقت تو هیچ نیست ** بی‌‌پناهت غیر پیچا پیچ نیست‌‌
  • رخت ما هم رخت ما را راه زن ** جسم ما مر جان ما را جامه کن‌‌
  • دست ما چون پای ما را می‌‌خورد ** بی‌‌امان تو کسی جان چون برد
  • ور برد جان زین خطرهای عظیم ** برده باشد مایه‌‌ی ادبار و بیم‌‌ 3905
  • ز آن که جان چون واصل جانان نبود ** تا ابد با خویش کور است و کبود
  • چون تو ندهی راه جان خود برده گیر ** جان که بی‌‌تو زنده باشد مرده گیر
  • گر تو طعنه می‌‌زنی بر بندگان ** مر ترا آن می‌‌رسد ای کامران‌‌
  • ور تو ماه و مهر را گویی جفا ** ور تو قد سرو را گویی دوتا
  • ور تو چرخ و عرش را خوانی حقیر ** ور تو کان و بحر را گویی فقیر 3910
  • آن به نسبت با کمال تو رواست ** ملک اکمال فناها مر تراست‌‌
  • که تو پاکی از خطر و ز نیستی ** نیستان را موجد و معنیستی‌‌
  • آن که رویانید داند سوختن ** ز آن که چون بدرید داند دوختن‌‌
  • می‌‌بسوزد هر خزان مر باغ را ** باز رویاند گل صباغ را
  • کای بسوزیده برون آ تازه شو ** بار دیگر خوب و خوب آوازه شو 3915
  • چشم نرگس کور شد بازش بساخت ** حلق نی ببرید و بازش خود نواخت‌‌
  • ما چو مصنوعیم و صانع نیستیم ** جز زبون و جز که قانع نیستیم‌‌
  • ما همه نفسی و نفسی می‌‌زنیم ** گر نخوانی ما همه اهرمنیم‌‌
  • ز آن ز اهرمن رهیدستیم ما ** که خریدی جان ما را از عمی‌‌
  • تو عصا کش هر که را که زندگی است ** بی‌‌عصا و بی‌‌عصا کش کور چیست‌‌ 3920
  • غیر تو هر چه خوش است و ناخوش است ** آدمی سوز است و عین آتش است‌‌
  • هر که را آتش پناه و پشت شد ** هم مجوسی گشت و هم زردشت شد