English    Türkçe    فارسی   

1
43-67

  • شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست ** گفت جان هر دو در دست شماست‌‌
  • جان من سهل است جان جانم اوست ** دردمند و خسته‌‌ام درمانم اوست‌‌
  • هر که درمان کرد مر جان مرا ** برد گنج و در و مرجان مرا 45
  • جمله گفتندش که جان‌‌بازی کنیم ** فهم گرد آریم و انبازی کنیم‌‌
  • هر یکی از ما مسیح عالمی است ** هر الم را در کف ما مرهمی است‌‌
  • گر خدا خواهد نگفتند از بطر ** پس خدا بنمودشان عجز بشر
  • ترک استثنا مرادم قسوتی است ** نی همین گفتن که عارض حالتی است‌‌
  • ای بسا ناورده استثنا به گفت ** جان او با جان استثناست جفت‌‌ 50
  • هر چه کردند از علاج و از دوا ** گشت رنج افزون و حاجت ناروا
  • آن کنیزک از مرض چون موی شد ** چشم شه از اشک خون چون جوی شد
  • از قضا سرکنگبین صفرا فزود ** روغن بادام خشکی می‌‌نمود
  • از هلیله قبض شد اطلاق رفت ** آب آتش را مدد شد همچو نفت‌‌
  • ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجه‌‌ی کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه خدا و در خواب دیدن او ولی را
  • شه چو عجز آن حکیمان را بدید ** پا برهنه جانب مسجد دوید 55
  • رفت در مسجد سوی محراب شد ** سجده گاه از اشک شه پر آب شد
  • چون به خویش آمد ز غرقاب فنا ** خوش زبان بگشاد در مدح و ثنا
  • کای کمینه بخششت ملک جهان ** من چه گویم چون تو می‌‌دانی نهان‌‌
  • ای همیشه حاجت ما را پناه ** بار دیگر ما غلط کردیم راه‌‌
  • لیک گفتی گر چه می‌‌دانم سرت ** زود هم پیدا کنش بر ظاهرت‌‌ 60
  • چون بر آورد از میان جان خروش ** اندر آمد بحر بخشایش به جوش‌‌
  • در میان گریه خوابش در ربود ** دید در خواب او که پیری رو نمود
  • گفت ای شه مژده حاجاتت رواست ** گر غریبی آیدت فردا ز ماست‌‌
  • چون که آید او حکیمی حاذق است ** صادقش دان که امین و صادق است‌‌
  • در علاجش سحر مطلق را ببین ** در مزاجش قدرت حق را ببین‌‌ 65
  • چون رسید آن وعده‌‌گاه و روز شد ** آفتاب از شرق، اختر سوز شد
  • بود اندر منظره شه منتظر ** تا ببیند آن چه بنمودند سر