English    Türkçe    فارسی   

1
662-686

  • بعد از آن چل روز دیگر در ببست ** خویش کشت و از وجود خود برست‌‌
  • چون که خلق از مرگ او آگاه شد ** بر سر گورش قیامت‌‌گاه شد
  • خلق چندان جمع شد بر گور او ** موکنان جامه دران در شور او
  • کان عدد را هم خدا داند شمرد ** از عرب وز ترک و از رومی و کرد 665
  • خاک او کردند بر سرهای خویش ** درد او دیدند درمان جای خویش‌‌
  • آن خلایق بر سر گورش مهی ** کرده خون را از دو چشم خود رهی‌‌
  • طلب کردن امت عیسی علیه السلام از امرا که ولی عهد از شما کدام است
  • بعد ماهی خلق گفتند ای مهان ** از امیران کیست بر جایش نشان‌‌
  • تا به جای او شناسیمش امام ** دست و دامن را بدست او دهیم‌‌
  • چون که شد خورشید و ما را کرد داغ ** چاره نبود بر مقامش از چراغ‌‌ 670
  • چون که شد از پیش دیده وصل یار ** نایبی باید از او مان یادگار
  • چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب ** بوی گل را از که یابیم از گلاب‌‌
  • چون خدا اندر نیاید در عیان ** نایب حق‌‌اند این پیغمبران‌‌
  • نه غلط گفتم که نایب با منوب ** گر دو پنداری قبیح آید نه خوب‌‌
  • نه دو باشد تا تویی صورت پرست ** پیش او یک گشت کز صورت برست‌‌ 675
  • چون به صورت بنگری چشم تو دست ** تو به نورش درنگر کز چشم رست‌‌
  • نور هر دو چشم نتوان فرق کرد ** چون که در نورش نظر انداخت مرد
  • ده چراغ ار حاضر آید در مکان ** هر یکی باشد به صورت غیر آن‌‌
  • فرق نتوان کرد نور هر یکی ** چون به نورش روی آری بی‌‌شکی‌‌
  • گر تو صد سیب و صد آبی بشمری ** صد نماند یک شود چون بفشری‌‌ 680
  • در معانی قسمت و اعداد نیست ** در معانی تجزیه و افراد نیست‌‌
  • اتحاد یار با یاران خوش است ** پای معنی گیر صورت سرکش است‌‌
  • صورت سرکش گدازان کن به رنج ** تا ببینی زیر او وحدت چو گنج‌‌
  • ور تو نگذاری عنایتهای او ** خود گدازد ای دلم مولای او
  • او نماید هم به دلها خویش را ** او بدوزد خرقه‌‌ی درویش را 685
  • منبسط بودیم و یک جوهر همه ** بی‌‌سر و بی‌‌پا بدیم آن سر همه‌‌