English    Türkçe    فارسی   

1
750-774

  • نور روزن گرد خانه می‌‌دود ** ز آنکه خور برجی به برجی می‌‌رود 750
  • هر که را با اختری پیوستگی است ** مر و را با اختر خود هم تگی است‌‌
  • طالعش گر زهره باشد در طرب ** میل کلی دارد و عشق و طلب‌‌
  • ور بود مریخی خون‌‌ریز خو ** جنگ و بهتان و خصومت جوید او
  • اخترانند از ورای اختران ** که احتراق و نحس نبود اندر آن‌‌
  • سایران در آسمانهای دگر ** غیر این هفت آسمان معتبر 755
  • راسخان در تاب انوار خدا ** نی بهم پیوسته نی از هم جدا
  • هر که باشد طالع او ز آن نجوم ** نفس او کفار سوزد در رجوم‌‌
  • خشم مریخی نباشد خشم او ** منقلب رو غالب و مغلوب خو
  • نور غالب ایمن از نقص و غسق ** در میان اصبعین نور حق‌‌
  • حق فشاند آن نور را بر جانها ** مقبلان برداشته دامانها 760
  • و آن نثار نور را وایافته ** روی از غیر خدا بر تافته‌‌
  • هر که را دامان عشقی نابده ** ز آن نثار نور بی‌‌بهره شده‌‌
  • جزوها را رویها سوی کل است ** بلبلان را عشق با روی گل است‌‌
  • گاو را رنگ از برون و مرد را ** از درون جو رنگ سرخ و زرد را
  • رنگهای نیک از خم صفاست ** رنگ زشتان از سیاه‌‌آبه‌‌ی جفاست‌‌ 765
  • صبغة الله نام آن رنگ لطیف ** لعنة الله بوی این رنگ کثیف‌‌
  • آن چه از دریا به دریا می‌‌رود ** از همانجا کامد آن جا می‌‌رود
  • از سر که سیلهای تیز رو ** وز تن ما جان عشق آمیز رو
  • آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش که هر که این بت را سجود کند از آتش برست
  • آن جهود سگ ببین چه رای کرد ** پهلوی آتش بتی بر پای کرد
  • کان که این بت را سجود آرد برست ** ور نیارد در دل آتش نشست‌‌ 770
  • چون سزای این بت نفس او نداد ** از بت نفسش بتی دیگر بزاد
  • مادر بتها بت نفس شماست ** ز آن که آن بت مار و این بت اژدهاست‌‌
  • آهن و سنگ است نفس و بت شرار ** آن شرار از آب می‌‌گیرد قرار
  • سنگ و آهن ز آب کی ساکن‌‌شود ** آدمی با این دو کی ایمن شود