English    Türkçe    فارسی   

1
813-837

  • باز آمد کای محمد عفو کن ** ای ترا الطاف و علم من لدن‌‌
  • من ترا افسوس می‌‌کردم ز جهل ** من بدم افسوس را منسوب و اهل‌‌
  • چون خدا خواهد که پرده‌‌ی کس درد ** میلش اندر طعنه‌‌ی پاکان برد 815
  • چون خدا خواهد که پوشد عیب کس ** کم زند در عیب معیوبان نفس‌‌
  • چون خدا خواهد که‌‌مان یاری کند ** میل ما را جانب زاری کند
  • ای خنک چشمی که آن گریان اوست ** وی همایون دل که آن بریان اوست‌‌
  • آخر هر گریه آخر خنده‌‌ای است ** مرد آخر بین مبارک بنده‌‌ای است‌‌
  • هر کجا آب روان سبزه بود ** هر کجا اشک روان رحمت شود 820
  • باش چون دولاب نالان چشم تر ** تا ز صحن جانت بر روید خضر
  • اشک خواهی رحم کن بر اشک بار ** رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر
  • عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود
  • رو به آتش کرد شه کای تند خو ** آن جهان سوز طبیعی خوت کو
  • چون نمی‌‌سوزی چه شد خاصیتت ** یا ز بخت ما دگر شد نیتت‌‌
  • می‌‌نبخشایی تو بر آتش پرست ** آن که نپرستد ترا او چون برست‌‌ 825
  • هرگز ای آتش تو صابر نیستی ** چون نسوزی چیست قادر نیستی‌‌
  • چشم بند است این عجب یا هوش بند ** چون نسوزاند چنین شعله‌‌ی بلند
  • جادویی کردت کسی یا سیمیاست ** یا خلاف طبع تو از بخت ماست‌‌
  • گفت آتش من همانم ای شمن ** اندر آ تو تا ببینی تاب من‌‌
  • طبع من دیگر نگشت و عنصرم ** تیغ حقم هم به دستوری برم‌‌ 830
  • بر در خرگه سگان ترکمان ** چاپلوسی کرده پیش میهمان‌‌
  • ور به خرگه بگذرد بیگانه رو ** حمله بیند از سگان شیرانه او
  • من ز سگ کم نیستم در بندگی ** کم ز ترکی نیست حق در زندگی‌‌
  • آتش طبعت اگر غمگین کند ** سوزش از امر ملیک دین کند
  • آتش طبعت اگر شادی دهد ** اندر او شادی ملیک دین نهد 835
  • چون که غم بینی تو استغفار کن ** غم به امر خالق آمد کار کن‌‌
  • چون بخواهد عین غم شادی شود ** عین بند پای، آزادی شود