English    Türkçe    فارسی   

2
1138-1162

  • باز گوید من چه در خوردم به جغد ** صد چنین ویران فدا کردم به جغد
  • من نخواهم بود اینجا می‏روم ** سوی شاهنشاه راجع می‏شوم‏
  • خویشتن مکشید ای جغدان که من ** نه مقیمم می‏روم سوی وطن‏ 1140
  • این خراب آباد در چشم شماست ** ور نه ما را ساعد شه باز جاست‏
  • جغد گفتا باز حیلت می‏کند ** تا ز خان و مان شما را بر کند
  • خانه‏های ما بگیرد او به مکر ** بر کند ما را به سالوسی ز وکر
  • می‏نماید سیری این حیلت پرست ** و الله از جمله‏ی حریصان بدتر است‏
  • او خورد از حرص طین را همچو دبس ** دنبه مسپارید ای یاران به خرس‏ 1145
  • لاف از شه می‏زند وز دست شاه ** تا برد او ما سلیمان را ز راه‏
  • خود چه جنس شاه باشد مرغکی ** مشنوش گر عقل داری اندکی‏
  • جنس شاه است او و یا جنس وزیر ** هیچ باشد لایق لوزینه سیر
  • آن چه می‏گوید ز مکر و فعل و فن ** هست سلطان با حشم جویای من‏
  • اینت مالیخولیای ناپذیر ** اینت لاف خام و دام گول گیر 1150
  • هر که این باور کند از ابلهی است ** مرغک لاغر چه در خورد شهی است‏
  • کمترین جغد ار زند بر مغز او ** مر و را یاری‏گری از شاه کو
  • گفت باز ار یک پر من بشکند ** بیخ جغدستان شهنشه بر کند
  • جغد چه بود خود اگر بازی مرا ** دل برنجاند کند با من جفا
  • شه کند توده به هر شیب و فراز ** صد هزاران خرمن از سرهای باز 1155
  • پاسبان من عنایات وی است ** هر کجا که من روم شه در پی است‏
  • در دل سلطان خیال من مقیم ** بی‏خیال من دل سلطان سقیم‏
  • چون بپراند مرا شه در روش ** می‏پرم بر اوج دل چون پرتوش‏
  • همچو ماه و آفتابی می‏پرم ** پرده‏های آسمانها می‏درم‏
  • روشنی عقلها از فکرتم ** انفطار آسمان از فطرتم‏ 1160
  • بازم و حیران شود در من هما ** جغد که بود تا بداند سر ما
  • شه برای من ز زندان یاد کرد ** صد هزاران بسته را آزاد کرد