English    Türkçe    فارسی   

2
1181-1205

  • شادی اندر گرده و غم در جگر ** عقل چون شمعی درون مغز سر
  • این تعلقها نه بی‏کیف است و چون ** عقلها در دانش چونی زبون‏
  • جان کل با جان جزو آسیب کرد ** جان از او دری ستد در جیب کرد
  • همچو مریم جان از آن آسیب جیب ** حامله شد از مسیح دل فریب‏
  • آن مسیحی نه که بر خشک و تر است ** آن مسیحی کز مساحت برتر است‏ 1185
  • پس ز جان جان چو حامل گشت جان ** از چنین جانی شود حامل جهان‏
  • پس جهان زاید جهان دیگری ** این حشر را وا نماید محشری‏
  • تا قیامت گر بگویم بشمرم ** من ز شرح این قیامت قاصرم‏
  • این سخنها خود به معنی یا ربی است ** حرفها دام دم شیرین لبی است‏
  • چون کند تقصیر پس چون تن زند ** چون که لبیکش به یا رب می‏رسد 1190
  • هست لبیکی که نتوانی شنید ** لیک سر تا پای بتوانی چشید
  • کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب
  • بر لب جو بود دیواری بلند ** بر سر دیوار تشنه‏ی دردمند
  • مانعش از آب آن دیوار بود ** از پی آب او چو ماهی زار بود
  • ناگهان انداخت او خشتی در آب ** بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب‏
  • چون خطاب یار شیرین لذیذ ** مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ 1195
  • از صفای بانگ آب آن ممتحن ** گشت خشت انداز ز آن جا خشت‏کن‏
  • آب می‏زد بانگ یعنی هی ترا ** فایده چه زین زدن خشتی مرا
  • تشنه گفت آیا مرا دو فایده است ** من از این صنعت ندارم هیچ دست‏
  • فایده‏ی اول سماع بانگ آب ** کاو بود مر تشنگان را چون رباب‏
  • بانگ او چون بانگ اسرافیل شد ** مرده را زین زندگی تحویل شد 1200
  • یا چو بانگ رعد ایام بهار ** باغ می‏یابد از او چندین نگار
  • یا چو بر درویش ایام زکات ** یا چو بر محبوس پیغام نجات‏
  • چون دم رحمان بود کان از یمن ** می‏رسد سوی محمد بی‏دهن‏
  • یا چو بوی احمد مرسل بود ** کان به عاصی در شفاعت می‏رسد
  • یا چو بوی یوسف خوب لطیف ** می‏زند بر جان یعقوب نحیف‏ 1205