English    Türkçe    فارسی   

2
1371-1395

  • بحر تن بر بحر دل بر هم زنان ** در میانشان برزخ لا یبغیان‏
  • گر تو باشی راست ور باشی تو کژ ** پیشتر می‏غژ بدو واپس مغژ
  • پیش شاهان گر خطر باشد به جان ** لیک نشکیبد از او با همتان‏
  • شاه چون شیرین‏تر از شکر بود ** جان به شیرینی رود خوشتر بود
  • ای ملامت گر سلامت مر ترا ** ای سلامت جو تویی واهی العری‏ 1375
  • جان من کوره ست با آتش خوش است ** کوره را این بس که خانه‏ی آتش است‏
  • همچو کوره عشق را سوزیدنی است ** هر که او زین کور باشد کوره نیست‏
  • برگ بی‏برگی ترا چون برگ شد ** جان باقی یافتی و مرگ شد
  • چون ترا غم شادی افزودن گرفت ** روضه‏ی جانت گل و سوسن گرفت‏
  • آن چه خوف دیگران آن امن تست ** بط قوی از بحر و مرغ خانه سست‏ 1380
  • باز دیوانه شدم من ای طبیب ** باز سودایی شدم من ای حبیب‏
  • حلقه‏های سلسله‏ی تو ذو فنون ** هر یکی حلقه دهد دیگر جنون‏
  • داد هر حلقه فنونی دیگر است ** پس مرا هر دم جنونی دیگر است‏
  • پس فنون باشد جنون این شد مثل ** خاصه در زنجیر این میر اجل‏
  • آن چنان دیوانگی بگسست بند ** که همه دیوانگان پندم دهند 1385
  • آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذو النون مصری
  • این چنین ذو النون مصری را فتاد ** کاندر او شور و جنونی نو بزاد
  • شور چندان شد که تا فوق فلک ** می‏رسید از وی جگرها را نمک‏
  • هین منه تو شور خود ای شوره خاک ** پهلوی شور خداوندان پاک‏
  • خلق را تاب جنون او نبود ** آتش او ریشهاشان می‏ربود
  • چون که در ریش عوام آتش فتاد ** بند کردندش به زندانی نهاد 1390
  • نیست امکان واکشیدن این لگام ** گر چه زین ره تنگ می‏آیند عام‏
  • دیده این شاهان ز عامه خوف جان ** کاین گره کورند و شاهان بی‏نشان‏
  • چون که حکم اندر کف رندان بود ** لاجرم ذو النون در زندان بود
  • یک سواره می‏رود شاه عظیم ** در کف طفلان چنین در یتیم‏
  • در چه دریا نهان در قطره‏ای ** آفتابی مخفی اندر ذره‏ای‏ 1395