English    Türkçe    فارسی   

2
1420-1444

  • ساعتی گرگی در آید در بشر ** ساعتی یوسف رخی همچون قمر 1420
  • می‏رود از سینه‏ها در سینه‏ها ** از ره پنهان صلاح و کینه‏ها
  • بلکه خود از آدمی در گاو و خر ** می‏رود دانایی و علم و هنر
  • اسب سکسک میشود رهواار و رام **. خرس بازی میکند بز هم سلام
  • رفت اندر سگ ز آدمیان هوس ** تا شبان شد یا شکاری یا حرس‏
  • در سگ اصحاب خوبی ز ان وفود ** رفت تا جویای الله گشته بود 1425
  • هر زمان در سینه نوعی سر کند ** گاه دیو و گه ملک گه دام و دد
  • ز آن عجب بیشه که شیر آگه است ** تا به دام سینه‏ها پنهان ره است‏
  • دزدیی کن از درون مرجان جان ** ای کم از سگ از درون عارفان‏
  • چون که دزدی باری آن در لطیف ** چون که حامل می‏شوی باری شریف‏
  • فهم کردن مریدان که ذو النون دیوانه نشده است قاصد کرده است‏
  • دوستان در قصه‏ی ذو النون شدند ** سوی زندان و در آن رایی زدند 1430
  • کاین مگر قاصد کند یا حکمتی است ** او در این دین قبله‏ای و آیتی است‏
  • دور دور از عقل چون دریای او ** تا جنون باشد سفه فرمای او
  • حاش لله از کمال جاه او ** کابر بیماری بپوشد ماه او
  • او ز شر عامه اندر خانه شد ** او ز ننگ عاقلان دیوانه شد
  • او ز عار عقل کند تن پرست ** قاصدا رفته ست و دیوانه شده ست‏ 1435
  • که ببندیدم قوی و ز ساز گاو ** بر سر و پشتم بزن وین را مکاو
  • تا ز زخم لخت یابم من حیات ** چون قتیل از گاو موسی ای ثقات‏
  • تا ز زخم لخت گاوی خوش شوم ** همچو کشته‏ی گاو موسی گش شوم‏
  • زنده شد کشته ز زخم دم گاو ** همچو مس از کیمیا شد زر ساو
  • کشته بر جست و بگفت اسرار را ** وا نمود آن زمره‏ی خون‏خوار را 1440
  • گفت روشن کاین جماعت کشته‏اند ** کاین زمان در خصمی‏ام آشفته‏اند
  • چون که کشته گردد این جسم گران ** زنده گردد هستی اسرار دان‏
  • جان او بیند بهشت و نار را ** باز داند جمله‏ی اسرار را
  • وا نماید خونیان دیو را ** وا نماید دام خدعه و ریو را