English    Türkçe    فارسی   

2
1428-1452

  • دزدیی کن از درون مرجان جان ** ای کم از سگ از درون عارفان‏
  • چون که دزدی باری آن در لطیف ** چون که حامل می‏شوی باری شریف‏
  • فهم کردن مریدان که ذو النون دیوانه نشده است قاصد کرده است‏
  • دوستان در قصه‏ی ذو النون شدند ** سوی زندان و در آن رایی زدند 1430
  • کاین مگر قاصد کند یا حکمتی است ** او در این دین قبله‏ای و آیتی است‏
  • دور دور از عقل چون دریای او ** تا جنون باشد سفه فرمای او
  • حاش لله از کمال جاه او ** کابر بیماری بپوشد ماه او
  • او ز شر عامه اندر خانه شد ** او ز ننگ عاقلان دیوانه شد
  • او ز عار عقل کند تن پرست ** قاصدا رفته ست و دیوانه شده ست‏ 1435
  • که ببندیدم قوی و ز ساز گاو ** بر سر و پشتم بزن وین را مکاو
  • تا ز زخم لخت یابم من حیات ** چون قتیل از گاو موسی ای ثقات‏
  • تا ز زخم لخت گاوی خوش شوم ** همچو کشته‏ی گاو موسی گش شوم‏
  • زنده شد کشته ز زخم دم گاو ** همچو مس از کیمیا شد زر ساو
  • کشته بر جست و بگفت اسرار را ** وا نمود آن زمره‏ی خون‏خوار را 1440
  • گفت روشن کاین جماعت کشته‏اند ** کاین زمان در خصمی‏ام آشفته‏اند
  • چون که کشته گردد این جسم گران ** زنده گردد هستی اسرار دان‏
  • جان او بیند بهشت و نار را ** باز داند جمله‏ی اسرار را
  • وا نماید خونیان دیو را ** وا نماید دام خدعه و ریو را
  • گاو کشتن هست از شرط طریق ** تا شود از زخم دمش جان مفیق‏ 1445
  • گاو نفس خویش را زوتر بکش ** تا شود روح خفی زنده و بهش‏
  • رجوع به حکایت ذو النون‏
  • چون رسیدند آن نفر نزدیک او ** بانگ بر زد هی کیانید اتقوا
  • با ادب گفتند ما از دوستان ** بهر پرسش آمدیم اینجا به جان‏
  • چونی ای دریای عقل ذو فنون ** این چه بهتان است بر عقلت جنون‏
  • دود گلخن کی رسد در آفتاب ** چون شود عنقا شکسته از غراب‏ 1450
  • وامگیر از ما بیان کن این سخن ** ما محبانیم با ما این مکن‏
  • مر محبان را نشاید دور کرد ** یا به رو پوش و دغل مغرور کرد