English    Türkçe    فارسی   

2
1551-1575

  • آن نظر که بنگرد این جر و مد ** او ز نحسی سوی سعدی نقب زد
  • ز آن همی‏گرداندت حالی به حال ** ضد به ضد پیدا کنان در انتقال‏
  • تا که خوفت زاید از ذات الشمال ** لذت ذات الیمین یرجی الرجال‏
  • تا دو پر باشی که مرغ یک پره ** عاجز آید از پریدن ای سره‏
  • یا رها کن تا نیایم در کلام ** یا بده دستور تا گویم تمام‏ 1555
  • ور نه این خواهی نه آن فرمان تراست ** کس چه داند مر ترا مقصد کجاست‏
  • جان ابراهیم باید تا به نور ** بیند اندر نار فردوس و قصور
  • پایه پایه بر رود بر ماه و خور ** تا نماند همچو حلقه بند در
  • چون خلیل از آسمان هفتمین ** بگذرد که لا أحب الآفلین‏
  • این جهان تن غلط انداز شد ** جز مر آن را کاو ز شهوت باز شد 1560
  • تتمه‏ی حسد آن حشم بر آن غلام خاص‏
  • قصه‏ی شاه و امیران و حسد ** بر غلام خاص و سلطان خرد
  • دور ماند از جر جرار کلام ** باز باید گشت و کرد آن را تمام‏
  • باغبان ملک با اقبال و بخت ** چون درختی را نداند از درخت‏
  • آن درختی را که تلخ و رد بود ** و آن درختی که یکش هفصد بود
  • کی برابر دارد اندر تربیت ** چون ببیندشان به چشم عاقبت‏ 1565
  • کان درختان را نهایت چیست بر ** گر چه یکسانند این دم در نظر
  • شیخ کاو ینظر بنور الله شد ** از نهایت وز نخست آگاه شد
  • چشم آخر بین ببست از بهر حق ** چشم آخر بین گشاد اندر سبق‏
  • آن حسودان بد درختان بوده‏اند ** تلخ گوهر شور بختان بوده‏اند
  • از حسد جوشان و کف می‏ریختند ** در نهانی مکر می‏انگیختند 1570
  • تا غلام خاص را گردن زنند ** بیخ او را از زمانه بر کنند
  • چون شود فانی چو جانش شاه بود ** بیخ او در عصمت الله بود
  • شاه از آن اسرار واقف آمده ** همچو بو بکر ربابی تن زده‏
  • در تماشای دل بد گوهران ** می‏زدی خنبک بر آن کوزه‏گران‏
  • مکر می‏سازند قومی حیله‏مند ** تا که شه را در فقاعی در کنند 1575