English    Türkçe    فارسی   

2
159-183

  • دفتر صوفی سواد حرف نیست ** جز دل اسپید همچون برف نیست‏
  • زاد دانشمند آثار قلم ** زاد صوفی چیست آثار قدم‏ 160
  • همچو صیادی سوی اشکار شد ** گام آهو دید بر آثار شد
  • چند گاهش گام آهو در خور است ** بعد از آن خود ناف آهو رهبر است‏
  • چون که شکر گام کرد و ره برید ** لاجرم ز آن گام در کامی رسید
  • رفتن یک منزلی بر بوی ناف ** بهتر از صد منزل گام و طواف‏
  • آن دلی کاو مطلع مهتابهاست ** بهر عارف فتحت ابوابهاست‏ 165
  • با تو دیوار است و با ایشان در است ** با تو سنگ و با عزیزان گوهر است‏
  • آن چه تو در آینه بینی عیان ** پیر اندر خشت بیند بیش از آن‏
  • پیر ایشان‏اند کاین عالم نبود ** جان ایشان بود در دریای جود
  • پیش از این تن عمرها بگذاشتند ** پیشتر از کشت بر برداشتند
  • پیشتر از نقش جان پذرفته‏اند ** پیشتر از بحر درها سفته‏اند 170
  • مشورت می‏رفت در ایجاد خلق ** جانشان در بحر قدرت تا به حلق‏
  • چون ملایک مانع آن می‏شدند ** بر ملایک خفیه خنبک می‏زدند
  • مطلع بر نقش هر که هست شد ** پیش از آن کاین نفس کل پا بست شد
  • پیشتر ز افلاک کیوان دیده‏اند ** پیشتر از دانه‏ها نان دیده‏اند
  • بی‏دماغ و دل پر از فکرت بدند ** بی‏سپاه و جنگ بر نصرت زدند 175
  • آن عیان نسبت به ایشان فکرت است ** ور نه خود نسبت به دوران رویت است‏
  • فکرت از ماضی و مستقبل بود ** چون از این دو رست مشکل حل شود
  • روح از انگور می را دیده است ** روح از معدوم شی را دیده است‏
  • دیده چون بی‏کیف هر با کیف را ** دیده پیش از کان صحیح و زیف را
  • پیشتر از خلقت انگورها ** خورده می‏ها و نموده شورها 180
  • در تموز گرم می‏بینند دی ** در شعاع شمس می‏بینند فی‏
  • در دل انگور می را دیده‏اند ** در فنای محض شی را دیده‏اند
  • آسمان در دور ایشان جرعه نوش ** آفتاب از جودشان زربفت‌پوش‏