English    Türkçe    فارسی   

2
2050-2074

  • پیش گاوی سجده کردی از خری ** گشت عقلت صید سحر سامری‏ 2050
  • چشم دزدیدی ز نور ذو الجلال ** اینت جهل وافر و عین ضلال‏
  • شه بر آن عقل و گزینش که تراست ** چون تو کان جهل را کشتن سزاست‏
  • گاو زرین بانگ کرد آخر چه گفت ** کاحمقان را این همه رغبت شگفت‏
  • ز آن عجبتر دیده‏اید از من بسی ** لیک حق را کی پذیرد هر خسی‏
  • باطلان را چه رباید باطلی ** عاطلان را چه خوش آید عاطلی‏ 2055
  • ز انکه هر جنسی رباید جنس خود ** گاو سوی شیر نر کی رو نهد
  • گرگ بر یوسف کجا عشق آورد ** جز مگر از مکر تا او را خورد
  • چون ز گرگی وارهد محرم شود ** چون سگ کهف از بنی آدم شود
  • چون ابو بکر از محمد برد بو ** گفت هذا لیس وجه کاذب‏
  • چون نبد بو جهل از اصحاب درد ** دید صد شق قمر باور نکرد 2060
  • دردمندی کش ز بام افتاد طشت ** زو نهان کردیم حق پنهان نگشت‏
  • و انکه او جاهل بد از دردش بعید ** چند بنمودند و او آن را ندید
  • آینه‏ی دل صاف باید تا در او ** واشناسی صورت زشت از نکو
  • ترک گفتن آن مرد ناصح بعد از مبالغه‏ی پند مغرور خرس را
  • آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت ** زیر لب لاحول‏گویان باز رفت‏
  • گفت چون از جد و پندم وز جدال ** در دل او بیش می‏زاید خیال‏ 2065
  • پس ره پند و نصیحت بسته شد ** امر أعرض عنهم پیوسته شد
  • چون دوایت می‏فزاید درد پس ** قصه با طالب بگو بر خوان عبس‏
  • چون که اعمی طالب حق آمده ست ** بهر فقر او را نشاید سینه خست‏
  • تو حریصی بر رشاد مهتران ** تا بیاموزند عام از سروران‏
  • احمدا دیدی که قومی از ملوک ** مستمع گشتند گشتی خوش که بوک‏ 2070
  • این رئیسان یار دین گردند خوش ** بر عرب اینها سرند و بر حبش‏
  • بگذرد این صیت از بصره و تبوک ** ز انکه الناس علی دین الملوک‏
  • زین سبب تو از ضریر مهتدی ** رو بگردانیدی و تنگ آمدی‏
  • که در این فرصت کم افتد این مناخ ** تو ز یارانی و وقت تو فراخ‏