English    Türkçe    فارسی   

2
2282-2306

  • ای ضیاء الحق حسام الدین بیا ** که نروید بی‏تو از شوره گیا
  • از فلک آویخته شد پرده‏ای ** از پی نفرین دل آزرده‏ای‏
  • این قضا را هم قضا داند علاج ** عقل خلقان در قضا گیج است گیج‏
  • اژدها گشته ست آن مار سیاه ** آن که کرمی بود افتاده به راه‏ 2285
  • اژدها و مار اندر دست تو ** شد عصا ای جان موسی مست تو
  • حکم خذها لا تخف دادت خدا ** تا به دستت اژدها گردد عصا
  • هین ید بیضا نما ای پادشاه ** صبح نو بگشا ز شبهای سیاه‏
  • دوزخی افروخت در وی دم فسون ** ای دم تو از دم دریا فزون‏
  • بحر مکار است بنموده کفی ** دوزخ است از مکر بنموده تفی‏ 2290
  • ز آن نماید مختصر در چشم تو ** تا زبون بینیش جنبد خشم تو
  • همچنان که لشکر انبوه بود ** مر پیمبر را به چشم اندک نمود
  • تا بر ایشان زد پیمبر بی‏خطر ** ور فزون دیدی از آن کردی حذر
  • آن عنایت بود و اهل آن بدی ** احمدا ور نه تو بد دل می‏شدی‏
  • کم نمود او را و اصحاب و را ** آن جهاد ظاهر وباطن خدا 2295
  • تا میسر کرد یسری را بر او ** تا ز عسری او بگردانید رو
  • کم نمودن مر و را پیروز بود ** که حقش یار و طریق آموز بود
  • آن که حق پشتش نباشد از ظفر ** وای اگر گربش نماید شیر نر
  • وای اگر صدرا یکی بیند ز دور ** تا به چالش اندر آید از غرور
  • ز آن نماید ذو الفقاری حربه‏ای ** ز آن نماید شیر نر چون گربه‏ای‏ 2300
  • تا دلیر اندر فتد احمق به جنگ ** و اندر آردشان بدین حیلت به چنگ‏
  • تا به پای خویش باشند آمده ** آن فلیوان جانب آتش‏کده‏
  • کاه برگی می‏نماید تا تو زود ** پف کنی کاو را برانی از وجود
  • هین که آن که کوهها بر کنده است ** زو جهان گریان و او در خنده است‏
  • می‏نماید تا به کعب این آب جو ** صد چو عاج ابن عنق شد غرق او 2305
  • می‏نماید موج خونش تل مشک ** می‏نماید قعر دریا خاک خشک‏