English    Türkçe    فارسی   

2
230-254

  • آدمی مر مار و کژدم را چه کرد ** کاو همی‏خواهد مر او را مرگ و درد 230
  • گرگ را خود خاصیت بدریدن است ** این حسد در خلق آخر روشن است‏
  • باز می‏گفت این گمان بد خطاست ** بر برادر این چنین ظنم چراست‏
  • باز گفتی حزم سوء الظن تست ** هر که بد ظن نیست کی ماند درست‏
  • صوفی اندر وسوسه و آن خر چنان ** که چنین بادا جز ای دشمنان‏
  • آن خر مسکین میان خاک و سنگ ** کژ شده پالان دریده پالهنگ‏ 235
  • خسته از ره جمله‏ی شب بی‏علف ** گاه در جان کندن و گه در تلف‏
  • خر همه شب ذکر می‏کرد ای اله ** جو رها کردم کم از یک مشت کاه‏
  • با زبان حال می‏گفت ای شیوخ ** رحمتی که سوختم زین خام شوخ‏
  • آن چه آن خر دید از رنج و عذاب ** مرغ خاکی بیند اندر سیل آب‏
  • بس به پهلو گشت آن شب تا سحر ** آن خر بی‏چاره از جوع البقر 240
  • روز شد خادم بیامد بامداد ** زود پالان جست بر پشتش نهاد
  • خر فروشانه دو سه زخمش بزد ** کرد با خر آن چه ز آن سگ می‏سزد
  • خر جهنده گشت از تیزی نیش ** کو زبان تا خر بگوید حال خویش‏
  • گمان بردن کاروانیان که بهمیه‌ای صوفی رنجور است
  • چون که صوفی بر نشست و شد روان ** رو در افتادن گرفت او هر زمان‏
  • هر زمانش خلق بر می‏داشتند ** جمله رنجورش همی‏پنداشتند 245
  • آن یکی گوشش همی‏پیچید سخت ** و آن دگر در زیر گامش جست لخت‏
  • و آن دگر در نعل او می‏جست سنگ ** و آن دگر در چشم او می‏دید زنگ‏
  • باز می‏گفتند ای شیخ این ز چیست ** دی نمی‏گفتی که شکر این خر قوی است‏
  • گفت آن خر کاو به شب لاحول خورد ** جز بدین شیوه نداند راه کرد
  • چون که قوت خر به شب لاحول بود ** شب مسبح بود و روز اندر سجود 250
  • آدمی خوارند اغلب مردمان ** از سلام علیک‏شان کم جو امان‏
  • خانه‏ی دیو است دلهای همه ** کم پذیر از دیو مردم دمدمه‏
  • از دم دیو آن که او لاحول خورد ** هم چو آن خر در سر آید در نبرد
  • هر که در دنیا خورد تلبیس دیو ** و ز عدوی دوست رو تعظیم و ریو