English    Türkçe    فارسی   

2
2524-2548

  • لاجرم هر مرغ بی‏هنگام را ** سر بریدن واجب است اعلام را
  • سر بریدن چیست کشتن نفس را ** در جهاد و ترک گفتن نفس را 2525
  • آن چنان که نیش کژدم بر کنی ** تا که یابد او ز کشتن ایمنی‏
  • بر کنی دندان پر زهری ز مار ** تا رهد مار از بلای سنگسار
  • هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر ** دامن آن نفس کش را سخت گیر
  • چون بگیری سخت آن توفیق هوست ** در تو هر قوت که آید جذب اوست‏
  • ما رمیت إذ رمیت راست دان ** هر چه کارد جان بود از جان جان‏ 2530
  • دست گیرنده وی است و بردبار ** دم‏به‏دم آن دم از او امید دار
  • نیست غم گر دیر بی‏او مانده‏ای ** دیرگیر و سخت‏گیرش خوانده‏ای‏
  • دیر گیرد سخت گیرد رحمتش ** یک دمت غایب ندارد حضرتش‏
  • گر تو خواهی شرح این وصل و ولا ** از سر اندیشه می‏خوان و الضحی‏
  • ور تو گویی هم بدیها از وی است ** لیک آن نقصان فضل او کی است‏ 2535
  • آن بدی دادن کمال اوست هم ** من مثالی گویمت ای محتشم‏
  • کرد نقاشی دو گونه نقشها ** نقشهای صاف و نقشی بی‏صفا
  • نقش یوسف کرد و حور خوش سرشت ** نقش عفریتان و ابلیسان زشت‏
  • هر دو گونه نقش استادی اوست ** زشتی او نیست آن رادی اوست‏
  • زشت را در غایت زشتی کند ** جمله زشتیها به گردش بر تند 2540
  • تا کمال دانشش پیدا شود ** منکر استادیش رسوا شود
  • ور نداند زشت کردن ناقص است ** زین سبب خلاق گبر و مخلص است‏
  • پس از این رو کفر و ایمان شاهدند ** بر خداوندیش و هر دو ساجدند
  • لیک مومن دان که طوعا ساجد است ** ز انکه جویای رضا و قاصد است‏
  • هست کرها گبر هم یزدان پرست ** لیک قصد او مرادی دیگر است‏ 2545
  • قلعه‌ای سلطان عمارت میکند ** لیک دعوی امارت میکند
  • گشته یاغی تا که ملک او بود ** عاقبت خود قلعه سلطانی شود
  • مومن آن قلعه برای پادشاه ** می‏کند معمور نه از بهر جاه‏