English    Türkçe    فارسی   

2
2989-3013

  • بوی برد از جد و گرمیهای او ** که گزافه نیست این هیهای او
  • اندر این اشتر نبودش حق ولی ** اشتری گم کرده است او هم بلی‏ 2990
  • طمع ناقه‏ی غیر رو پوشش شده ** آنچ ازو گم شد فراموشش شده‏
  • هر کجا او می‏دود این می‏دود ** از طمع هم درد صاحب می‏شود
  • کاذبی یا صادقی چون شد روان ** آن دروغش راستی شد ناگهان‏
  • اندر آن صحرا که آن اشتر شتافت ** اشتر خود نیز آن دیگر بیافت‏
  • چون بدیدش یاد آورد آن خویش ** بی‏طمع شد ز اشتر آن یار و خویش‏ 2995
  • آن مقلد شد محقق چون بدید ** اشتر خود را که آن جا می‏چرید
  • او طلب کار شتر آن لحظه گشت ** می‏نجستش تا ندید او را به دشت‏
  • بعد از آن تنها روی آغاز کرد ** چشم سوی ناقه‏ی خود باز کرد
  • گفت آن صادق مرا بگذاشتی ** تا به اکنون پاس من می‏داشتی‏
  • گفت تا اکنون فسوسی بوده‏ام ** وز طمع در چاپلوسی بوده‏ام‏ 3000
  • این زمان هم درد تو گشتم که من ** در طلب از تو جدا گشتم به تن‏
  • از تو می‏دزدیدمی وصف شتر ** جان من دید آن خود شد چشم پر
  • تا نیابیدم نبودم طالبش ** مس کنون مغلوب شد زر غالبش‏
  • سیئاتم شد همه طاعات شکر ** هزل شد فانی و جد اثبات شکر
  • سیئاتم چون وسیلت شد به حق ** پس مزن بر سیئاتم هیچ دق‏ 3005
  • مر ترا صدق تو طالب کرده بود ** مر مرا جد و طلب صدقی گشود
  • صدق تو آورد در جستن ترا ** جستنم آورد در صدقی مرا
  • تخم دولت در زمین می‏کاشتم ** سخره و بیگار می‏پنداشتم‏
  • آن نبد بیگار کسبی بود چست ** هر یکی دانه که کشتم صد برست‏
  • دزد سوی خانه‏ای شد زیر دست ** چون در آمد دید کان خانه‏ی خود است‏ 3010
  • گرم باش ای سرد تا گرمی رسد ** با درشتی ساز تا نرمی رسد
  • آن دو اشتر نیست آن یک اشتر است ** تنگ آمد لفظ معنی بس پر است‏
  • لفظ در معنی همیشه نارسان ** ز آن پیمبر گفت قد کل لسان‏