English    Türkçe    فارسی   

2
2995-3019

  • چون بدیدش یاد آورد آن خویش ** بی‏طمع شد ز اشتر آن یار و خویش‏ 2995
  • آن مقلد شد محقق چون بدید ** اشتر خود را که آن جا می‏چرید
  • او طلب کار شتر آن لحظه گشت ** می‏نجستش تا ندید او را به دشت‏
  • بعد از آن تنها روی آغاز کرد ** چشم سوی ناقه‏ی خود باز کرد
  • گفت آن صادق مرا بگذاشتی ** تا به اکنون پاس من می‏داشتی‏
  • گفت تا اکنون فسوسی بوده‏ام ** وز طمع در چاپلوسی بوده‏ام‏ 3000
  • این زمان هم درد تو گشتم که من ** در طلب از تو جدا گشتم به تن‏
  • از تو می‏دزدیدمی وصف شتر ** جان من دید آن خود شد چشم پر
  • تا نیابیدم نبودم طالبش ** مس کنون مغلوب شد زر غالبش‏
  • سیئاتم شد همه طاعات شکر ** هزل شد فانی و جد اثبات شکر
  • سیئاتم چون وسیلت شد به حق ** پس مزن بر سیئاتم هیچ دق‏ 3005
  • مر ترا صدق تو طالب کرده بود ** مر مرا جد و طلب صدقی گشود
  • صدق تو آورد در جستن ترا ** جستنم آورد در صدقی مرا
  • تخم دولت در زمین می‏کاشتم ** سخره و بیگار می‏پنداشتم‏
  • آن نبد بیگار کسبی بود چست ** هر یکی دانه که کشتم صد برست‏
  • دزد سوی خانه‏ای شد زیر دست ** چون در آمد دید کان خانه‏ی خود است‏ 3010
  • گرم باش ای سرد تا گرمی رسد ** با درشتی ساز تا نرمی رسد
  • آن دو اشتر نیست آن یک اشتر است ** تنگ آمد لفظ معنی بس پر است‏
  • لفظ در معنی همیشه نارسان ** ز آن پیمبر گفت قد کل لسان‏
  • نطق اصطرلاب باشد در حساب ** چه قدر داند ز چرخ و آفتاب‏
  • خاصه چرخی کاین فلک زو پره‏ای است ** آفتاب از آفتابش ذره‏ای است‏ 3015
  • بیان آن که در هر نفسی فتنه‏ی مسجد ضرار است‏
  • چون پدید آمد که آن مسجد نبود ** خانه‏ی حیلت بد و دام جهود
  • پس نبی فرمود کان را بر کنید ** مطرحه‏ی خاشاک و خاکستر کنید
  • صاحب مسجد چو مسجد قلب بود ** دانه‏ها بر دام ریزی نیست جود
  • گوشت کاندر شست تو ماهی رباست ** آن چنان لقمه نه بخشش نه سخاست‏