English    Türkçe    فارسی   

2
3021-3045

  • در جمادات این چنین حیفی نرفت ** زد در آن ناکفو امیر داد نفت‏
  • پس حقایق را که اصل اصلهاست ** دان که آن جا فرق‏ها و فصل‏هاست‏
  • نه حیاتش چون حیات او بود ** نه مماتش چون ممات او بود
  • گور او هرگز چو گور او مدان ** خود چه گویم حال فرق آن جهان‏
  • بر محک زن کار خود ای مرد کار ** تا نسازی مسجد اهل ضرار 3025
  • بس بر آن مسجد کنان تسخر زدی ** چون نظر کردی تو خود ز یشان بدی‏
  • حکایت هندو که با یار خود جنگ می‏کرد بر کاری و خبر نداشت که او هم بدان مبتلاست‏
  • چار هندو در یکی مسجد شدند ** بهر طاعت راکع و ساجد شدند
  • هر یکی بر نیتی تکبیر کرد ** در نماز آمد به مسکینی و درد
  • موذن آمد از یکی لفظی بجست ** کای موذن بانگ کردی وقت هست‏
  • گفت آن هندوی دیگر از نیاز ** هی سخن گفتی و باطل شد نماز 3030
  • آن سوم گفت آن دوم را ای عمو ** چه زنی طعنه بر او خود را بگو
  • آن چهارم گفت حمد الله که من ** در نیفتادم به چه چون آن سه تن‏
  • پس نماز هر چهاران شد تباه ** عیب گویان بیشتر گم کرده راه‏
  • ای خنک جانی که عیب خویش دید ** هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
  • ز انکه نیم او ز عیبستان بده ست ** و آن دگر نیمش ز غیبستان بده ست‏ 3035
  • چون که بر سر مر ترا ده ریش هست ** مرهمت بر خویش باید کار بست‏
  • عیب کردن ریش را داروی اوست ** چون شکسته گشت جای ارحمواست‏
  • گر همان عیبت نبود ایمن مباش ** بو که آن عیب از تو گردد نیز فاش‏
  • لا تخافوا از خدا نشنیده‏ای ** پس چه خود را ایمن و خوش دیده‏ای‏
  • سالها ابلیس نیکو نام زیست ** گشت رسوا بین که او را نام چیست‏ 3040
  • در جهان معروف بد علیای او ** گشت معروفی بعکس ای وای او
  • تا نه ای ایمن تو معروفی مجو ** رو بشو از خوف پس بنمای رو
  • تا نروید ریش تو ای خوب من ** بر دگر ساده ز نخ طعنه مزن‏
  • این نگر که مبتلا شد جان او ** در چهی افتاد تا شد پند تو
  • تو نیفتادی که باشی پند او ** زهر او نوشید تو خور قند او 3045
  • قصد کردن غزان به کشتن یک مردی تا آن دگر بترسد