English    Türkçe    فارسی   

2
3030-3054

  • گفت آن هندوی دیگر از نیاز ** هی سخن گفتی و باطل شد نماز 3030
  • آن سوم گفت آن دوم را ای عمو ** چه زنی طعنه بر او خود را بگو
  • آن چهارم گفت حمد الله که من ** در نیفتادم به چه چون آن سه تن‏
  • پس نماز هر چهاران شد تباه ** عیب گویان بیشتر گم کرده راه‏
  • ای خنک جانی که عیب خویش دید ** هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
  • ز انکه نیم او ز عیبستان بده ست ** و آن دگر نیمش ز غیبستان بده ست‏ 3035
  • چون که بر سر مر ترا ده ریش هست ** مرهمت بر خویش باید کار بست‏
  • عیب کردن ریش را داروی اوست ** چون شکسته گشت جای ارحمواست‏
  • گر همان عیبت نبود ایمن مباش ** بو که آن عیب از تو گردد نیز فاش‏
  • لا تخافوا از خدا نشنیده‏ای ** پس چه خود را ایمن و خوش دیده‏ای‏
  • سالها ابلیس نیکو نام زیست ** گشت رسوا بین که او را نام چیست‏ 3040
  • در جهان معروف بد علیای او ** گشت معروفی بعکس ای وای او
  • تا نه ای ایمن تو معروفی مجو ** رو بشو از خوف پس بنمای رو
  • تا نروید ریش تو ای خوب من ** بر دگر ساده ز نخ طعنه مزن‏
  • این نگر که مبتلا شد جان او ** در چهی افتاد تا شد پند تو
  • تو نیفتادی که باشی پند او ** زهر او نوشید تو خور قند او 3045
  • قصد کردن غزان به کشتن یک مردی تا آن دگر بترسد
  • آن غزان ترک خونریز آمدند ** بهر یغما بر دهی ناگه زدند
  • دو کس از اعیان آن ده یافتند ** در هلاک آن یکی بشتافتند
  • دست بستندش که قربانش کنند ** گفت ای شاهان و ارکان بلند
  • در چه مرگم چرا می‏افگنید ** از چه آخر تشنه‏ی خون منید
  • چیست حکمت چه غرض در کشتنم ** چون چنین درویشم و عریان تنم‏ 3050
  • گفت تا هیبت بر این یارت زند ** تا بترسد او و زر پیدا کند
  • گفت آخر او ز من مسکین‏تر است ** گفت قاصد کرده است او را زر است‏
  • گفت چون وهم است ما هر دو یک‏ایم ** در مقام احتمال و در شک‏ایم‏
  • خود و را بکشید اول ای شهان ** تا بترسم من دهم زر را نشان‏