English    Türkçe    فارسی   

2
3266-3290

  • مشتری علم تحقیقی حق است ** دایما بازار او با رونق است‏
  • لب ببسته مست در بیع و شری ** مشتری بی‏حد که الله اشتری‏
  • درس آدم را فرشته مشتری ** محرم درسش نه دیو است و پری‏
  • آدم أنبئهم بأسما درس گو ** شرح کن اسرار حق را مو به مو
  • آن چنان کس را که کوته بین بود ** در تلون غرق و بی‏تمکین بود 3270
  • موش گفتم ز انکه در خاک است جاش ** خاک باشد موش را جای معاش‏
  • راهها داند ولی در زیر خاک ** هر طرف او خاک را کرده ست چاک‏
  • نفس موشی نیست الا لقمه رند ** قدر حاجت موش را عقلی دهند
  • ز انکه بی‏حاجت خداوند عزیز ** می‏نبخشد هیچ کس را هیچ چیز
  • گر نبودی حاجت عالم زمین ** نافریدی هیچ رب العالمین‏ 3275
  • وین زمین مضطرب محتاج کوه ** گر نبودی نافریدی پر شکوه‏
  • ور نبودی حاجت افلاک هم ** هفت گردون نافریدی از عدم‏
  • آفتاب و ماه و این استارگان ** جز به حاجت کی پدید آمد عیان‏
  • پس کمند هستها حاجت بود ** قدر حاجت مرد را آلت دهد
  • پس بیفزا حاجت ای محتاج زود ** تا بجوشد در کرم دریای جود 3280
  • این گدایان بر ره و هر مبتلا ** حاجت خود می‏نماید خلق را
  • کوری و شلی و بیماری و درد ** تا از این حاجت بجنبد رحم مرد
  • هیچ گوید نان دهید ای مردمان ** که مرا مال است و انبار است و خوان‏
  • چشم ننهاده‏ست حق در کور موش ** ز انکه حاجت نیست چشمش بهر نوش‏
  • می‏تواند زیست بی‏چشم و بصر ** فارغ است از چشم او در خاک تر 3285
  • جز به دزدی او برون ناید ز خاک ** تا کند خالق از آن دزدیش پاک‏
  • بعد از آن پر یابد و مرغی شود ** چون ملایک جانب گردون رود
  • هر زمان در گلشن شکر خدا ** او بر آرد همچو بلبل صد نوا
  • کای رهاننده مرا از وصف زشت ** ای کننده دوزخی را تو بهشت‏
  • در یکی پیهی نهی تو روشنی ** استخوانی را دهی سمع ای غنی‏ 3290