English    Türkçe    فارسی   

2
3445-3469

  • گفت تا زانوست آب ای کور موش ** از چه حیران گشتی و رفتی ز هوش‏ 3445
  • گفت مور تست و ما را اژدهاست ** که ز زانو تا به زانو فرق‏هاست‏
  • گر ترا تا زانو است ای پر هنر ** مر مرا صد گز گذشت از فرق سر
  • گفت گستاخی مکن بار دگر ** تا نسوزد جسم و جانت زین شرر
  • تو مری با مثل خود موشان بکن ** با شتر مر موش را نبود سخن‏
  • گفت توبه کردم از بهر خدا ** بگذران زین آب مهلک مر مرا 3450
  • رحم آمد مر شتر را گفت هین ** برجه و بر کودبان من نشین‏
  • این گذشتن شد مسلم مر مرا ** بگذرانم صد هزاران چون ترا
  • چون پیمبر نیستی پس رو به راه ** تا رسی از چاه روزی سوی جاه‏
  • تو رعیت باش چون سلطان نه‏ای ** خود مران چون مرد کشتیبان نه‏ای‏
  • چون نه‏ای کامل دکان تنها مگیر ** دست‏خوش می‏باش تا گردی خمیر 3455
  • أنصتوا را گوش کن خاموش باش ** چون زبان حق نگشتی گوش باش‏
  • ور بگویی شکل استفسار گو ** با شهنشاهان تو مسکین‏وار گو
  • ابتدای کبر و کین از شهوت است ** راسخی شهوتت از عادت است‏
  • چون ز عادت گشت محکم خوی بد ** خشم آید بر کسی کت واکشد
  • چون که تو گل خوار گشتی هر که او ** واکشد از گل ترا باشد عدو 3460
  • بت پرستان چون که خو با بت کنند ** مانعان راه بت را دشمنند
  • چون که کرد ابلیس خو با سروری ** دید آدم را حقیر او از خری‏
  • که به از من سروری دیگر بود ** تا که او مسجود چون من کس شود
  • سروری زهر است جز آن روح را ** کاو بود تریاق لانی ز ابتدا
  • کوه اگر پر مار شد باکی مدار ** کاو بود در اندرون تریاق‏زار 3465
  • سروری چون شد دماغت را ندیم ** هر که بشکستت شود خصم قدیم‏
  • چون خلاف خوی تو گوید کسی ** کینه‏ها خیزد ترا با او بسی‏
  • که مرا از خوی من بر می‏کند ** خویش را بر من چو سرور می‏کند
  • چون نباشد خوی بد سرکش در او ** کی فروزد آن خلاف آتش در او