English    Türkçe    فارسی   

2
542-566

  • تا رسد در همرهان او می‏شتافت ** رفت در آخر خر خود را نیافت‏
  • گفت آن خادم به آبش برده است ** ز انکه خر دوش آب کمتر خورده است‏
  • خادم آمد گفت صوفی خر کجاست ** گفت خادم ریش بین جنگی بخاست‏
  • گفت من خر را به تو بسپرده‏ام ** من ترا بر خر موکل کرده‏ام‏ 545
  • از تو خواهم آن چه من دادم به تو ** باز ده آن چه فرستادم به تو
  • بحث با توجیه کن حجت میار ** آن چه بسپردم ترا واپس سپار
  • گفت پیغمبر که دستت هر چه برد ** بایدش در عاقبت واپس سپرد
  • ور نه‏ای از سرکشی راضی بدین ** نک من و تو خانه‏ی قاضی دین‏
  • گفت من مغلوب بودم صوفیان ** حمله آوردند و بودم بیم جان‏ 550
  • تو جگر بندی میان گربگان ** اندر اندازی و جویی ز آن نشان‏
  • در میان صد گرسنه گرده‏ای ** پیش صد سگ گربه‏ی پژمرده‏ای‏
  • گفت گیرم کز تو ظلما بستدند ** قاصد خون من مسکین شدند
  • تو نیایی و نگویی مر مرا ** که خرت را می‏برند ای بی‏نوا
  • تا خر از هر که بود من واخرم ** ور نه توزیعی کنند ایشان زرم‏ 555
  • صد تدارک بود چون حاضر بدند ** این زمان هر یک به اقلیمی شدند
  • من که را گیرم که را قاضی برم ** این قضا خود از تو آمد بر سرم‏
  • چون نیایی و نگویی ای غریب ** پیش آمد این چنین ظلمی مهیب‏
  • گفت و الله آمدم من بارها ** تا ترا واقف کنم زین کارها
  • تو همی‏گفتی که خر رفت ای پسر ** از همه گویندگان با ذوق‏تر 560
  • باز می‏گشتم که او خود واقف است ** زین قضا راضی است مردی عارف است‏
  • گفت آن را جمله می‏گفتند خوش ** مر مرا هم ذوق آمد گفتنش‏
  • مر مرا تقلیدشان بر باد داد ** که دو صد لعنت بر آن تقلید باد
  • خاصه تقلید چنین بی‏حاصلان ** خشم ابراهیم با بر آفلان‏
  • عکس ذوق آن جماعت می‏زدی ** وین دلم ز آن عکس ذوقی می‏شدی‏ 565
  • عکس چندان باید از یاران خوش ** که شوی از بحر بی‏عکس آب کش‏