English    Türkçe    فارسی   

2
848-872

  • یا در او گنج است و ماری بر کران ** ز انکه نبود گنج زر بی‏پاسبان‏
  • بی‏تامل او سخن گفتی چنان ** کز پس پانصد تامل دیگران‏
  • گفتی اندر باطنش دریاستی ** جمله دریا گوهر گویاستی‏ 850
  • نور هر گوهر کز او تابان شدی ** حق و باطل را از او فرقان شدی‏
  • نور فرقان فرق کردی بهر ما ** ذره ذره حق و باطل را جدا
  • نور گوهر نور چشم ما شدی ** هم سؤال و هم جواب از ما بدی‏
  • چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه ** چون سؤال است این نظر در اشتباه‏
  • راست گردان چشم را در ماهتاب ** تا یکی بینی تو مه را نک جواب‏ 855
  • فکرتت که کژ مبین نیکو نگر ** هست آن فکرت شعاع آن گهر
  • هر جوابی کان ز گوش آید به دل ** چشم گفت از من شنو آن را بهل‏
  • گوش دلاله ست و چشم اهل وصال ** چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال‏
  • در شنود گوش تبدیل صفات ** در عیان دیدها تبدیل ذات‏
  • ز آتش ار علمت یقین شد از سخن ** پختگی جو در یقین منزل مکن‏ 860
  • تا نسوزی نیست آن عین الیقین ** این یقین خواهی در آتش در نشین‏
  • گوش چون نافذ بود دیده شود ** ور نه قل در گوش پیچیده شود
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا که شه با آن غلامانش چه کرد
  • به راه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و از این دیگر پرسیدن
  • آن غلامک را چو دید اهل ذکا ** آن دگر را کرد اشارت که بیا
  • کاف رحمت گفتمش تصغیر نیست ** جد چو گوید طفلکم تحقیر نیست‏ 865
  • چون بیامد آن دوم در پیش شاه ** بود او گنده دهان دندان سیاه‏
  • گر چه شه ناخوش شد از گفتار او ** جستجویی کرد هم ز اسرار او
  • گفت با این شکل و این گند دهان ** دور بنشین لیک آن سو تر مران‏
  • که تو اهل نامه و رقعه بدی ** نه جلیس و یار و هم بقعه بدی‏
  • تا علاج آن دهان تو کنیم ** تو حبیب و ما طبیب پر فنیم‏ 870
  • بهر کیکی نو گلیمی سوختن ** نیست لایق از تو دیده دوختن‏
  • با همه بنشین دو سه دستان بگو ** تا ببینم صورت عقلت نکو