English    Türkçe    فارسی   

2
890-914

  • عیب او مهر و وفا و مردمی ** عیب او صدق و ذکا و هم دمی‏ 890
  • کمترین عیبش جوانمردی و داد ** آن جوانمردی که جان را هم بداد
  • صد هزاران جان خدا کرده پدید ** چه جوانمردی بود کان را ندید
  • ور بدیدی کی به جان بخلش بدی ** بهر یک جان کی چنین غمگین شدی‏
  • بر لب جو بخل آب آن را بود ** کاو ز جوی آب نابینا بود
  • گفت پیغمبر که هر که از یقین ** داند او پاداش خود در یوم دین‏ 895
  • که یکی را ده عوض می‏آیدش ** هر زمان جودی دگرگون زایدش‏
  • جود جمله از عوضها دیدن است ** پس عوض دیدن ضد ترسیدن است‏
  • بخل نادیدن بود اعواض را ** شاد دارد دید در خواض را
  • پس به عالم هیچ کس نبود بخیل ** ز انکه کس چیزی نبازد بی‏بدیل‏
  • پس سخا از چشم آمد نه ز دست ** دید دارد کار جز بینا نرست‏ 900
  • عیب دیگر این که خود بین نیست او ** هست او در هستی خود عیب جو
  • عیب گوی و عیب جوی خود بده ست ** با همه نیکو و با خود بد بده ست‏
  • گفت شه جلدی مکن در مدح یار ** مدح خود در ضمن مدح او میار
  • ز انکه من در امتحان آرم و را ** شرمساری آیدت در ما ورا
  • قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
  • گفت نه و الله و بالله العظیم ** مالک الملک و به رحمان و رحیم‏ 905
  • آن خدایی که فرستاد انبیا ** نه به حاجت بل به فضل و کبریا
  • آن خداوندی که از خاک ذلیل ** آفرید او شهسواران جلیل‏
  • پاکشان کرد از مزاج خاکیان ** بگذرانید از تک افلاکیان‏
  • بر گرفت از نار و نور صاف ساخت ** وانگه او بر جمله‏ی انوار تاخت‏
  • آن سنا برقی که بر ارواح تافت ** تا که آدم معرفت ز آن نور یافت‏ 910
  • آن کز آدم رست و دست شیث چید ** پس خلیفه‏ش کرد آدم کان بدید
  • نوح از آن گوهر که برخوردار بود ** در هوای بحر جان دربار بود
  • جان ابراهیم از آن انوار زفت ** بی‏حذر در شعله‏های نار رفت‏
  • چون که اسماعیل در جویش فتاد ** پیش دشنه‏ی آب دارش سر نهاد