English    Türkçe    فارسی   

2
913-937

  • جان ابراهیم از آن انوار زفت ** بی‏حذر در شعله‏های نار رفت‏
  • چون که اسماعیل در جویش فتاد ** پیش دشنه‏ی آب دارش سر نهاد
  • جان داود از شعاعش گرم شد ** آهن اندر دست بافش نرم شد 915
  • چون سلیمان بد وصالش را رضیع ** دیو گشتش بنده فرمان و مطیع‏
  • در قضا یعقوب چون بنهاد سر ** چشم روشن کرد از بوی پسر
  • یوسف مه رو چو دید آن آفتاب ** شد چنان بیدار در تعبیر خواب‏
  • چون عصا از دست موسی آب خورد ** ملکت فرعون را یک لقمه کرد
  • نردبانش عیسی مریم چو یافت ** بر فراز گنبد چارم شتافت‏ 920
  • چون محمد یافت آن ملک و نعیم ** قرص مه را کرد او در دم دو نیم‏
  • چون ابو بکر آیت توفیق شد ** با چنان شه صاحب و صدیق شد
  • چون عمر شیدای آن معشوق شد ** حق و باطل را چو دل فاروق شد
  • چون که عثمان آن عیان را عین گشت ** نور فایض بود و ذی النورین گشت‏
  • چون ز رویش مرتضی شد در فشان ** گشت او شیر خدا درمرج جان‏ 925
  • چون جنید از جند او دید آن مدد ** خود مقاماتش فزون شد از عدد
  • بایزید اندر مزیدش راه دید ** نام قطب العارفین از حق شنید
  • چون که کرخی کرخ او را شد حرص ** شد خلیفه‏ی عشق و ربانی نفس‏
  • پور ادهم مرکب آن سو راند شاد ** گشت او سلطان سلطانان داد
  • و آن شقیق از شق آن راه شگرف ** گشت او خورشید رای و تیز طرف‏ 930
  • صد هزاران پادشاهان نهان ** سر فرازانند ز آن سوی جهان‏
  • نامشان از رشک حق پنهان بماند ** هر گدایی نامشان را بر نخواند
  • حق آن نور و حق نورانیان ** کاندر آن بحرند همچون ماهیان‏
  • بحر جان و جان بحر ار گویمش ** نیست لایق نام نو می‏جویمش‏
  • حق آن آنی که این و آن از اوست ** مغزها نسبت بدو باشد چو پوست‏ 935
  • که صفات خواجه‏تاش و یار من ** هست صد چندان که این گفتار من‏
  • آن چه می‏دانم ز وصف آن ندیم ** باورت ناید چه گویم ای کریم‏