English    Türkçe    فارسی   

3
1014-1038

  • کوهها هم لحن داودی کند ** جوهر آهن بکف مومی بود
  • باد حمال سلیمانی شود ** بحر با موسی سخن‌دانی شود 1015
  • ماه با احمد اشارت‌بین شود ** نار ابراهیم را نسرین شود
  • خاک قارون را چو ماری در کشد ** استن حنانه آید در رشد
  • سنگ بر احمد سلامی می‌کند ** کوه یحیی را پیامی می‌کند
  • ما سمعیعیم و بصیریم و خوشیم ** با شما نامحرمان ما خامشیم
  • چون شما سوی جمادی می‌روید ** محرم جان جمادان چون شوید 1020
  • از جمادی عالم جانها روید ** غلغل اجزای عالم بشنوید
  • فاش تسبیح جمادات آیدت ** وسوسه‌ی تاویلها نربایدت
  • چون ندارد جان تو قندیلها ** بهر بینش کرده‌ای تاویلها
  • که غرض تسبیح ظاهر کی بود ** دعوی دیدن خیال غی بود
  • بلک مر بیننده را دیدار آن ** وقت عبرت می‌کند تسبیح‌خوان 1025
  • پس چو از تسبیح یادت می‌دهد ** آن دلالت همچو گفتن می‌بود
  • این بود تاویل اهل اعتزال ** و آن آنکس کو ندارد نور حال
  • چون ز حس بیرون نیامد آدمی ** باشد از تصویر غیبی اعجمی
  • این سخن پایان ندارد مارگیر ** می‌کشید آن مار را با صد زحیر
  • تا به بغداد آمد آن هنگامه‌جو ** تا نهد هنگامه‌ای بر چارسو 1030
  • بر لب شط مرد هنگامه نهاد ** غلغله در شهر بغداد اوفتاد
  • مارگیری اژدها آورده است ** بوالعجب نادر شکاری کرده است
  • جمع آمد صد هزاران خام‌ریش ** صید او گشته چو او از ابلهیش
  • منتظر ایشان و هم او منتظر ** تا که جمع آیند خلق منتشر
  • مردم هنگامه افزون‌تر شود ** کدیه و توزیع نیکوتر رود 1035
  • جمع آمد صد هزاران ژاژخا ** حلقه کرده پشت پا بر پشت پا
  • مرد را از زن خبر نه ز ازدحام ** رفته درهم چون قیامت خاص و عام
  • چون همی حراقه جنبانید او ** می‌کشیدند اهل هنگامه گلو