English    Türkçe    فارسی   

3
1025-1049

  • بلک مر بیننده را دیدار آن ** وقت عبرت می‌کند تسبیح‌خوان 1025
  • پس چو از تسبیح یادت می‌دهد ** آن دلالت همچو گفتن می‌بود
  • این بود تاویل اهل اعتزال ** و آن آنکس کو ندارد نور حال
  • چون ز حس بیرون نیامد آدمی ** باشد از تصویر غیبی اعجمی
  • این سخن پایان ندارد مارگیر ** می‌کشید آن مار را با صد زحیر
  • تا به بغداد آمد آن هنگامه‌جو ** تا نهد هنگامه‌ای بر چارسو 1030
  • بر لب شط مرد هنگامه نهاد ** غلغله در شهر بغداد اوفتاد
  • مارگیری اژدها آورده است ** بوالعجب نادر شکاری کرده است
  • جمع آمد صد هزاران خام‌ریش ** صید او گشته چو او از ابلهیش
  • منتظر ایشان و هم او منتظر ** تا که جمع آیند خلق منتشر
  • مردم هنگامه افزون‌تر شود ** کدیه و توزیع نیکوتر رود 1035
  • جمع آمد صد هزاران ژاژخا ** حلقه کرده پشت پا بر پشت پا
  • مرد را از زن خبر نه ز ازدحام ** رفته درهم چون قیامت خاص و عام
  • چون همی حراقه جنبانید او ** می‌کشیدند اهل هنگامه گلو
  • و اژدها کز زمهریر افسرده بود ** زیر صد گونه پلاس و پرده بود
  • بسته بودش با رسنهای غلیظ ** احتیاطی کرده بودش آن حفیظ 1040
  • در درنگ انتظار و اتفاق ** تافت بر آن مار خورشید عراق
  • آفتاب گرم‌سیرش گرم کرد ** رفت از اعضای او اخلاط سرد
  • مرده بود و زنده گشت او از شگفت ** اژدها بر خویش جنبیدن گرفت
  • خلق را از جنبش آن مرده مار ** گشتشان آن یک تحیر صد هزار
  • با تحیر نعره‌ها انگیختند ** جملگان از جنبشش بگریختند 1045
  • می‌سکست او بند و زان بانگ بلند ** هر طرف می‌رفت چاقاچاق بند
  • بندها بسکست و بیرون شد ز زیر ** اژدهایی زشت غران همچو شیر
  • در هزیمت بس خلایق کشته شد ** از فتاده و کشتگان صد پشته شد
  • مارگیر از ترس بر جا خشک گشت ** که چه آوردم من از کهسار و دشت