English    Türkçe    فارسی   

3
1294-1318

  • سخت گیرد خامها مر شاخ را ** زانک در خامی نشاید کاخ را
  • چون بپخت و گشت شیرین لب‌گزان ** سست گیرد شاخها را بعد از آن 1295
  • چون از آن اقبال شیرین شد دهان ** سرد شد بر آدمی ملک جهان
  • سخت‌گیری و تعصب خامی است ** تا جنینی کار خون‌آشامی است
  • چیز دیگر ماند اما گفتنش ** با تو روح القدس گوید بی منش
  • نه تو گویی هم بگوش خویشتن ** نه من ونه غیرمن ای هم تو من
  • همچو آن وقتی که خواب اندر روی ** تو ز پیش خود به پیش خود شوی 1300
  • بشنوی از خویش و پنداری فلان ** با تو اندر خواب گفتست آن نهان
  • تو یکی تو نیستی ای خوش رفیق ** بلک گردونی ودریای عمیق
  • آن تو زفتت که آن نهصدتوست ** قلزمست وغرقه گاه صد توست
  • خود چه جای حد بیداریست و خواب ** دم مزن والله اعلم بالصواب
  • دم مزن تا بشنوی از دم ز نان ** آنچ نامد در زبان و در بیان 1305
  • دم مزن تا بشنوی زان آفتاب ** آنچ نامد درکتاب و در خطاب
  • دم مزن تا دم زند بهر تو روح ** آشنا بگذار در کشتی نوح
  • همچو کنعان کشنا می‌کرد او ** که نخواهم کشتی نوح عدو
  • هی بیا در کشتی بابا نشین ** تا نگردی غرق طوفان ای مهین
  • گفت نه من آشنا آموختم ** من بجز شمع تو شمع افروختم 1310
  • هین مکن کین موج طوفان بلاست ** دست و پا و آشنا امروز لاست
  • باد قهرست و بلای شمع کش ** جز که شمع حق نمی‌پاید خمش
  • گفت نه رفتم برآن کوه بلند ** عاصمست آن که مرا از هر گزند
  • هین مکن که کوه کاهست این زمان ** جز حبیب خویش را ندهد امان
  • گفت من کی پند تو بشنوده‌ام ** که طمع کردی که من زین دوده‌ام 1315
  • خوش نیامد گفت تو هرگز مرا ** من بری‌ام از تو در هر دو سرا
  • هین مکن بابا که روز ناز نیست ** مر خدا را خویش وانباز نیست
  • تا کنون کردی واین دم نازکیست ** اندرین درگاه گیرا ناز کیست