English    Türkçe    فارسی   

3
1427-1451

  • حالها موقوف عزم و رای او ** زنده از نفخ مسیح‌آسای او
  • عاشق حالی نه عاشق بر منی ** بر امید حال بر من می‌تنی
  • آنک یک دم کم دمی کامل بود ** نیست معبود خلیل آفل بود
  • وانک آفل باشد و گه آن و این ** نیست دلبر لا احب افلین 1430
  • آنک او گاهی خوش و گه ناخوشست ** یک زمانی آب و یک دم آتشست
  • برج مه باشد ولیکن ماه نه ** نقش بت باشد ولی آگاه نه
  • هست صوفی صفاجو ابن وقت ** وقت را همچون پدر بگرفته سخت
  • هست صافی غرق عشق ذوالجلال ** ابن کس نه فارغ از اوقات و حال
  • غرقه‌ی نوری که او لم یولدست ** لم یلد لم یولد آن ایزدست 1435
  • رو چنین عشقی بجو گر زنده‌ای ** ورنه وقت مختلف را بنده‌ای
  • منگر اندر نقش زشت و خوب خویش ** بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
  • منگر آنک تو حقیری یا ضعیف ** بنگر اندر همت خود ای شریف
  • تو به هر حالی که باشی می‌طلب ** آب می‌جو دایما ای خشک‌لب
  • کان لب خشکت گواهی می‌دهد ** کو بخر بر سر منبع رسد 1440
  • خشکی لب هست پیغامی ز آب ** که بمات آرد یقین این اضطراب
  • کین طلب‌کاری مبارک جنبشیست ** این طلب در راه حق مانع کشیست
  • این طلب مفتاح مطلوبات تست ** این سپاه و نصرت رایات تست
  • این طلب همچون خروسی در صیاح ** می‌زند نعره که می‌آید صباح
  • گرچه آلت نیستت تو می‌طلب ** نیست آلت حاجت اندر راه رب 1445
  • هر که را بینی طلب‌کار ای پسر ** یار او شو پیش او انداز سر
  • کز جوار طالبان طالب شوی ** وز ظلال غالبان غالب شوی
  • گر یکی موری سلیمانی بجست ** منگر اندر جستن او سست سست
  • هرچه داری تو ز مال و پیشه‌ای ** نه طلب بود اول و اندیشه‌ای
  • حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا می‌کرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج
  • آن یکی در عهد داوود نبی ** نزد هر دانا و پیش هر غبی 1450
  • این دعا می‌کرد دایم کای خدا ** ثروتی بی رنج روزی کن مرا