English    Türkçe    فارسی   

3
1497-1521

  • آدمی منکر ز تسبیح جماد ** و آن جماد اندر عبادت اوستاد
  • بلک هفتاد و دو ملت هر یکی ** بی‌خبر از یکدگر واندر شکی
  • چون دو ناطق را ز حال همدگر ** نیست آگه چون بود دیوار و در
  • چون من از تسبیح ناطق غافلم ** چون بداند سبحه‌ی صامت دلم 1500
  • هست سنی را یکی تسبیح خاص ** هست جبری را ضد آن در مناص
  • سنی از تسبیح جبری بی‌خبر ** جبری از تسبیح سنی بی اثر
  • این همی‌گوید که آن ضالست و گم ** بی‌خبر از حال او وز امر قم
  • و آن همی گوید که این را چه خبر ** جنگشان افکند یزدان از قدر
  • گوهر هر یک هویدا می‌کند ** جنس از ناجنس پیدا می‌کند 1505
  • قهر را از لطف داند هر کسی ** خواه دانا خواه نادان یا خسی
  • لیک لطفی قهر در پنهان شده ** یا که قهری در دل لطف آمده
  • کم کسی داند مگر ربانیی ** کش بود در دل محک جانیی
  • باقیان زین دو گمانی می‌برند ** سوی لانه‌ی خود به یک پر می‌پرند
  • بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم
  • علم را دو پر گمان را یک پرست ** ناقص آمد ظن به پرواز ابترست 1510
  • مرغ یک‌پر زود افتد سرنگون ** باز بر پرد دو گامی یا فزون
  • افت خیزان می‌رود مرغ گمان ** با یکی پر بر امید آشیان
  • چون ز ظن وا رست علمش رو نمود ** شد دو پر آن مرغ یک‌پر پر گشود
  • بعد از آن یمشی سویا مستقیم ** نه علی وجهه مکبا او سقیم
  • با دو پر بر می‌پرد چون جبرئیل ** بی گمان و بی مگر بی قال و قیل 1515
  • گر همه عالم بگویندش توی ** بر ره یزدان و دین مستوی
  • او نگردد گرم‌تر از گفتشان ** جان طاق او نگردد جفتشان
  • ور همه گویند او را گم‌رهی ** کوه پنداری و تو برگ کهی
  • او نیفتد در گمان از طعنشان ** او نگردد دردمند از ظعنشان
  • بلک گر دریا و کوه آید بگفت ** گویدش با گم‌رهی گشتی تو جفت 1520
  • هیچ یک ذره نیفتد در خیال ** یا به طعن طاعنان رنجورحال
  • مثال رنجور شدن آدمی بوهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان بوی و حکایت معلم