English    Türkçe    فارسی   

3
1781-1805

  • درچنان روز و شب بی‌زینهار ** ما به اکرام تویم اومیدوار
  • دست ما و دامن تست آن زمان ** که نماند هیچ مجرم را امان
  • گفت پیغامبر که روز رستخیز ** کی گذارم مجرمان را اشک‌ریز
  • من شفیع عاصیان باشم بجان ** تا رهانمشان ز اشکنجه‌ی گران
  • عاصیان واهل کبایر را بجهد ** وا رهانم از عتاب نقض عهد 1785
  • صالحان امتم خود فارغ‌اند ** از شفاعتهای من روز گزند
  • بلک ایشان را شفاعتها بود ** گفتشان چون حکم نافذ می‌رود
  • هیچ وازر وزر غیری بر نداشت ** من نیم وازر خدایم بر فراشت
  • آنک بی وزرست شیخست ای جوان ** در قبول حق چواندر کف کمان
  • شیخ کی بود پیر یعنی مو سپید ** معنی این مو بدان ای کژ امید 1790
  • هست آن موی سیه هستی او ** تا ز هستی‌اش نماند تای مو
  • چونک هستی‌اش نماند پیر اوست ** گر سیه‌مو باشد او یا خود دوموست
  • هست آن موی سیه وصف بشر ** نیست آن مو موی ریش و موی سر
  • عیسی اندر مهد بر دارد نفیر ** که جوان ناگشته ما شیخیم و پیر
  • گر رهید از بعض اوصاف بشر ** شیخ نبود کهل باشد ای پسر 1795
  • چون یکی موی سیه کان وصف ماست ** نیست بر وی شیخ و مقبول خداست
  • چون بود مویش سپید ار با خودست ** او نه پیرست و نه خاص ایزدست
  • ور سر مویی ز وصفش باقیست ** او نه از عرش است او آفاقیست
  • عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان
  • شیخ گفت او را مپندار ای رفیق ** که ندارم رحم و مهر و دل شفیق
  • بر همه کفار ما را رحمتست ** گرچه جان جمله کافر نعمتست 1800
  • بر سگانم رحمت و بخشایش است ** که چرا از سنگهاشان مالش است
  • آن سگی که می‌گزد گویم دعا ** که ازین خو وا رهانش ای خدا
  • این سگان را هم در آن اندیشه دار ** که نباشند از خلایق سنگسار
  • زان بیاورد اولیا را بر زمین ** تا کندشان رحمة للعالمین
  • خلق را خواند سوی درگاه خاص ** حق را خواند که وافر کن خلاص 1805