English    Türkçe    فارسی   

3
1864-1888

  • باز ده دو دیده‌ام را آن زمان ** که بگیرم مصحف و خوانم عیان
  • آمد از حضرت ندا کای مرد کار ** ای بهر رنجی به ما اومیدوار 1865
  • حسن ظنست و امیدی خوش ترا ** که ترا گوید بهر دم برتر آ
  • هر زمان که قصد خواندن باشدت ** یا ز مصحفها قرائت بایدت
  • من در آن دم وا دهم چشم ترا ** تا فرو خوانی معظم جوهرا
  • همچنان کرد و هر آنگاهی که من ** وا گشایم مصحف اندر خواندن
  • آن خبیری که نشد غافل ز کار ** آن گرامی پادشاه و کردگار 1870
  • باز بخشد بینشم آن شاه فرد ** در زمان همچون چراغ شب‌نورد
  • زین سبب نبود ولی را اعتراض ** هرچه بستاند فرستد اعتیاض
  • گر بسوزد باغت انگورت دهد ** در میان ماتمی سورت دهد
  • آن شل بی‌دست را دستی دهد ** کان غمها را دل مستی دهد
  • لا نسلم و اعتراض از ما برفت ** چون عوض می‌آید از مفقود زفت 1875
  • چونک بی آتش مرا گرمی رسد ** راضیم گر آتشش ما را کشد
  • بی چراغی چون دهد او روشنی ** گر چراغت شد چه افغان می‌کنی
  • صفت بعضی اولیا کی راضی‌اند باحکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان
  • بشنو اکنون قصه‌ی آن ره‌روان ** که ندارند اعتراضی در جهان
  • ز اولیا اهل دعا خود دیگرند ** که همی‌دوزند و گاهی می‌درند
  • قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا ** که دهانشان بسته باشد از دعا 1880
  • از رضا که هست رام آن کرام ** جستن دفع قضاشان شد حرام
  • در قضا ذوقی همی‌بینند خاص ** کفرشان آید طلب کردن خلاص
  • حسن ظنی بر دل ایشان گشود ** که نپوشند از عمی جامه‌ی کبود
  • سال کردن بهلول آن درویش را
  • گفت بهلول آن یکی درویش را ** چونی ای درویش واقف کن مرا
  • گفت چون باشد کسی که جاودان ** بر مراد او رود کار جهان 1885
  • سیل و جوها بر مراد او روند ** اختران زان سان که خواهد آن شوند
  • زندگی و مرگ سرهنگان او ** بر مراد او روانه کو بکو
  • هر کجا خواهد فرستد تعزیت ** هر کجا خواهد ببخشد تهنیت