English    Türkçe    فارسی   

3
1887-1911

  • زندگی و مرگ سرهنگان او ** بر مراد او روانه کو بکو
  • هر کجا خواهد فرستد تعزیت ** هر کجا خواهد ببخشد تهنیت
  • سالکان راه هم بر گام او ** ماندگان از راه هم در دام او
  • هیچ دندانی نخندد در جهان ** بی رضا و امر آن فرمان‌روان 1890
  • گفت ای شه راست گفتی همچنین ** در فر و سیمای تو پیداست این
  • این و صد چندینی ای صادق ولیک ** شرح کن این را بیان کن نیک نیک
  • آنچنانک فاضل و مرد فضول ** چون به گوش او رسد آرد قبول
  • آنچنانش شرح کن اندر کلام ** که از آن هم بهره یابد عقل عام
  • ناطق کامل چو خوان‌پاشی بود ** خوانش بر هر گونه‌ی آشی بود 1895
  • که نماند هیچ مهمان بی نوا ** هر کسی یابد غذای خود جدا
  • همچو قرآن که بمعنی هفت توست ** خاص را و عام را مطعم دروست
  • گفت این باری یقین شد پیش عام ** که جهان در امر یزدانست رام
  • هیچ برگی در نیفتد از درخت ** بی قضا و حکم آن سلطان بخت
  • از دهان لقمه نشد سوی گلو ** تا نگوید لقمه را حق که ادخلوا 1900
  • میل و رغبت کان زمام آدمیست ** جنبش آن رام امر آن غنیست
  • در زمینها و آسمانها ذره‌ای ** پر نجنباند نگردد پره‌ای
  • جز به فرمان قدیم نافذش ** شرح نتوان کرد و جلدی نیست خوش
  • کی شمرد برگ درختان را تمام ** بی‌نهایت کی شود در نطق رام
  • این قدر بشنو که چون کلی کار ** می‌نگردد جز بامر کردگار 1905
  • چون قضای حق رضای بنده شد ** حکم او را بنده‌ی خواهنده شد
  • بی تکلف نه پی مزد و ثواب ** بلک طبع او چنین شد مستطاب
  • زندگی خود نخواهد بهر خوذ ** نه پی ذوقی حیات مستلذ
  • هرکجا امر قدم را مسلکیست ** زندگی و مردگی پیشش یکیست
  • بهر یزدان می‌زید نه بهر گنج ** بهر یزدان می‌مرد نه از خوف رنج 1910
  • هست ایمانش برای خواست او ** نه برای جنت و اشجار و جو