English    Türkçe    فارسی   

3
2273-2297

  • از سلام حق سلامیها نثار ** می‌کند بر اهل عالم اختیار
  • هر که را دامن درستست و معد ** آن نثار دل بر آنکس می‌رسد
  • دامن تو آن نیازست و حضور ** هین منه در دامن آن سنگ فجور 2275
  • تا ندرد دامنت زان سنگها ** تا بدانی نقد را از رنگها
  • سنگ پر کردی تو دامن از جهان ** هم ز سنگ سیم و زر چون کودکان
  • از خیال سیم و زر چون زر نبود ** دامن صدقت درید و غم فزود
  • کی نماید کودکان را سنگ سنگ ** تا نگیرد عقل دامنشان به چنگ
  • پیر عقل آمد نه آن موی سپید ** مو نمی‌گنجد درین بخت و امید 2280
  • انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پرده‌ی غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین
  • چون رهید آن کشتی و آمد بکام ** شد نماز آن جماعت هم تمام
  • فجفجی افتادشان با همدگر ** کین فضولی کیست از ما ای پدر
  • هر یکی با آن دگر گفتند سر ** از پس پشت دقوقی مستتر
  • گفت هر یک من نکردستم کنون ** این دعا نه از برون نه از درون
  • گفت مانا این امام ما ز درد ** بوالفضولانه مناجاتی بکرد 2285
  • گفت آن دیگر که ای یار یقین ** مر مرا هم می‌نماید این چنین
  • او فضولی بوده است از انقباض ** کرد بر مختار مطلق اعتراض
  • چون نگه کردم سپس تا بنگرم ** که چه می‌گویند آن اهل کرم
  • یک ازیشان را ندیدم در مقام ** رفته بودند از مقام خود تمام
  • نه به چپ نه راست نه بالا نه زیر ** چشم تیز من نشد بر قوم چیر 2290
  • درها بودند گویی آب گشت ** نه نشان پا و نه گردی بدشت
  • در قباب حق شدند آن دم همه ** در کدامین روضه رفتند آن رمه
  • درتحیر ماندم کین قوم را ** چون بپوشانید حق بر چشم ما
  • آنچنان پنهان شدند از چشم او ** مثل غوطه‌ی ماهیان در آب جو
  • سالها درحسرت ایشان بماند ** عمرها در شوق ایشان اشک راند 2295
  • تو بگویی مرد حق اندر نظر ** کی در آرد با خدا ذکر بشر
  • خر ازین می‌خسپد اینجا ای فلان ** که بشر دیدی تو ایشان را نه جان