English    Türkçe    فارسی   

3
2672-2696

  • هین کرم بینید وین خود کس کند ** کز چنین نعمت به شکری بس کند
  • سر ببخشد شکر خواهد سجده‌ای ** پا ببخشد شکر خواهد قعده‌ای
  • قوم گفته شکر ما را برد غول ** ما شدیم از شکر و از نعمت ملول
  • ما چنان پژمرده گشتیم ازعطا ** که نه طاعتمان خوش آید نه خطا 2675
  • ما نمی‌خواهیم نعمتها و باغ ** ما نمی‌خواهیم اسباب و فراغ
  • انبیا گفتند در دل علتیست ** که از آن در حق‌شناسی آفتیست
  • نعمت از وی جملگی علت شود ** طعمه در بیمار کی قوت شود
  • چند خوش پیش تو آمد ای مصر ** جمله ناخوش گشت و صاف او کدر
  • تو عدو این خوشیها آمدی ** گشت ناخوش هر چه بر وی کف زدی 2680
  • هر که اوشد آشنا و یار تو ** شد حقیر و خوار در دیدار تو
  • هر که او بیگانه باشد با تو هم ** پیش تو او بس مه‌است و محترم
  • این هم از تاثیر آن بیماریست ** زهر او در جمله جفتان ساریست
  • دفع آن علت بباید کرد زود ** که شکر با آن حدث خواهد نمود
  • هر خوشی کاید به تو ناخوش شود ** آب حیوان گر رسد آتش شود 2685
  • کیمیای مرگ و جسکست آن صفت ** مرگ گردد زان حیاتت عاقبت
  • بس غدایی که ز وی دل زنده شد ** چون بیامد در تن تو گنده شد
  • بس عزیزی که بناز اشکار شد ** چون شکارت شد بر تو خوار شد
  • آشنایی عقل با عقل از صفا ** چون شود هر دم فزون باشد ولا
  • آشنایی نفس با هر نفس پست ** تو یقین می‌دان که دم دم کمترست 2690
  • زانک نفسش گرد علت می‌تند ** معرفت را زود فاسد می‌کند
  • گر نخواهی دوست را فردا نفیر ** دوستی با عاقل و با عقل گیر
  • از سموم نفس چون با علتی ** هر چه گیری تو مرض را آلتی
  • گر بگیری گوهری سنگی شود ** ور بگیری مهر دل جنگی شود
  • ور بگیری نکته‌ی بکری لطیف ** بعد درکت گشت بی‌ذوق و کثیف 2695
  • که من این را بس شنیدم کهنه شد ** چیز دیگر گو بجز آن ای عضد