English    Türkçe    فارسی   

3
2839-2863

  • پارسی گوییم هین تازی بهل ** هندوی آن ترک باش ای آب و گل
  • هین گواهیهای شاهان بشنوید ** بگرویدند آسمانها بگروید 2840
  • معنی حزم و مثال مرد حازم
  • یا به حال اولینان بنگرید ** یا سوی آخر بحزمی در پرید
  • حزم چه بود در دو تدبیر احتیاط ** از دو آن گیری که دورست از خباط
  • آن یکی گوید درین ره هفت روز ** نیست آب و هست ریگ پای‌سوز
  • آن دگر گوید دروغست این بران ** که بهر شب چشمه‌ای بینی روان
  • حزم آن باشد که بر گیری تو آب ** تا رهی از ترس و باشی بر صواب 2845
  • گر بود در راه آب این را بریز ** ور نباشد وای بر مرد ستیز
  • ای خلیفه‌زادگان دادی کنید ** حزم بهر روز میعادی کنید
  • آن عدوی کز پدرتان کین کشید ** سوی زندانش ز علیین کشید
  • آن شه شطرنج دل را مات کرد ** از بهشتش سخره‌ی آفات کرد
  • چند جا بندش گرفت اندر نبرد ** تا بکشتی در فکندش روی‌زرد 2850
  • اینچنین کردست با آن پهلوان ** سست سستش منگرید ای دیگران
  • مادر و بابای ما را آن حسود ** تاج و پیرایه بچالاکی ربود
  • کردشان آنجا برهنه و زار و خوار ** سالها بگریست آدم زار زار
  • که ز اشک چشم او رویید نبت ** که چرا اندر جریده‌ی لاست ثبت
  • تو قیاسی گیر طراریش را ** که چنان سرور کند زو ریش را 2855
  • الحذر ای گل‌پرستان از شرش ** تیغ لا حولی زنید اندر سرش
  • کو همی‌بیند شما را از کمین ** که شما او را نمی‌بینید هین
  • دایما صیاد ریزد دانه‌ها ** دانه پیدا باشد و پنهان دغا
  • هر کجا دانه بدیدی الحذر ** تا نبندد دام بر تو بال و پر
  • زانک مرغی کو بترک دانه کرد ** دانه از صحرای بی تزویر خورد 2860
  • هم بدان قانع شد و از دام جست ** هیچ دامی پر و بالش را نبست
  • وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا
  • باز مرغی فوق دیواری نشست ** دیده سوی دانه دامی ببست
  • یک نظر او سوی صحرا می‌کند ** یک نظر حرصش به دانه می‌کشد