English    Türkçe    فارسی   

3
29-53

  • نیست شرح این سخن را منتهی ** پاره‌ای گفتم بدانی پاره‌ها
  • جمله عالم آکل و ماکول دان ** باقیان را مقبل و مقبول دان 30
  • این جهان و ساکنانش منتشر ** وان جهان و سالکانش مستمر
  • این جهان و عاشقانش منقطع ** اهل آن عالم مخلد مجتمع
  • پس کریم آنست کو خود را دهد ** آب حیوانی که ماند تا ابد
  • باقیات الصالحات آمد کریم ** رسته از صد آفت و اخطار و بیم
  • گر هزارانند یک کس بیش نیست ** چون خیالاتی عدد اندیش نیست 35
  • آکل و ماکول را حلقست و نای ** غالب و مغلوب را عقلست و رای
  • حلق بخشید او عصای عدل را ** خورد آن چندان عصا و حبل را
  • واندرو افزون نشد زان جمله اکل ** زانک حیوانی نبودش اکل و شکل
  • مر یقین را چون عصا هم حلق داد ** تا بخورد او هر خیالی را که زاد
  • پس معانی را چو اعیان حلقهاست ** رازق حلق معانی هم خداست 40
  • پس ز مه تا ماهی هیچ از خلق نیست ** که بجذب مایه او را حلق نیست
  • حلق جان از فکر تن خالی شود ** آنگهان روزیش اجلالی شود
  • شرط تبدیل مزاج آمد بدان ** کز مزاج بد بود مرگ بدان
  • چون مزاج آدمی گل‌خوار شد ** زرد و بدرنگ و سقیم و خوار شد
  • چون مزاج زشت او تبدیل یافت ** رفت زشتی از رخش چون شمع تافت 45
  • دایه‌ای کو طفل شیرآموز را ** تا بنعمت خوش کند پدفوز را
  • گر ببندد راه آن پستان برو ** برگشاید راه صد بستان برو
  • زانک پستان شد حجاب آن ضعیف ** از هزاران نعمت و خوان و رغیف
  • پس حیات ماست موقوف فطام ** اندک اندک جهد کن تم الکلام
  • ون جنین بد آدمی بد خون غذا ** از نجس پاکی برد مومن کذا  50
  • از فطام خون غذااش شیر شد ** وز فطام شیر لقمه‌گیر شد
  • وز فطام لقمه لقمانی شود ** طالب اشکار پنهانی شود
  • گر جنین را کس بگفتی در رحم ** هست بیرون عالمی بس منتظم