English    Türkçe    فارسی   

3
294-318

  • بس غذای سکر و وجد و بی‌خودی ** از در اهل دلان بر جان زدی
  • باز این در را رها کردی ز حرص ** گرد هر دکان همی‌گردی ز حرص 295
  • بر در آن منعمان چرب‌دیگ ** می‌دوی بهر ثرید مردریگ
  • چربش اینجا دان که جان فربه شود ** کار نااومید اینجا به شود
  • جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعه‌ی عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
  • صومعه‌ی عیسیست خوان اهل دل ** هان و هان ای مبتلا این در مهل
  • جمع گشتندی ز هر اطراف خلق ** از ضریر و لنگ و شل و اهل دلق
  • بر در آن صومعه‌ی عیسی صباح ** تا بدم اوشان رهاند از جناح 300
  • او چو فارغ گشتی از اوراد خویش ** چاشتگه بیرون شدی آن خوب‌کیش
  • جوق جوقی مبتلا دیدی نزار ** شسته بر در در امید و انتظار
  • گفتی ای اصحاب آفت از خدا ** حاجت این جملگانتان شد روا
  • هین روان گردید بی رنج و عنا ** سوی غفاری و اکرام خدا
  • جملگان چون اشتران بسته‌پای ** که گشایی زانوی ایشان برای 305
  • خوش دوان و شادمانه سوی خان ** از دعای او شدندی پا دوان
  • آزمودی تو بسی آفات خویش ** یافتی صحت ازین شاهان کیش
  • چند آن لنگی تو رهوار شد ** چند جانت بی غم و آزار شد
  • ای مغفل رشته‌ای بر پای بند ** تا ز خود هم گم نگردی ای لوند
  • ناسپاسی و فراموشی تو ** یاد ناورد آن عسل‌نوشی تو 310
  • لاجرم آن راه بر تو بسته شد ** چون دل اهل دل از تو خسته شد
  • زودشان در یاب و استغفار کن ** همچو ابری گریه‌های زار کن
  • تا گلستانشان سوی تو بشکفد ** میوه‌های پخته بر خود وا کفد
  • هم بر آن در گرد کم از سگ مباش ** با سگ کهف ار شدستی خواجه‌تاش
  • چون سگان هم مر سگان را ناصح‌اند ** که دل اندر خانه‌ی اول ببند 315
  • آن در اول که خوردی استخوان ** سخت گیر و حق گزار آن را ممان
  • می‌گزندش تا ز ادب آنجا رود ** وز مقام اولین مفلح شود
  • می‌گزندش کای سگ طاغی برو ** با ولی نعمتت یاغی مشو