English    Türkçe    فارسی   

3
3041-3065

  • جاریه پیش نخاسی سرسریست ** در کف او از برای مشتریست
  • قسمت حقست روزی دادنی ** هر یکی را سوی دیگر راه نی
  • یک خیال نیک باغ آن شده ** یک خیال زشت راه این زده
  • آن خدایی کز خیالی باغ ساخت ** وز خیالی دوزخ و جای گداخت
  • پس کی داند راه گلشنهای او ** پس کی داند جای گلخنهای او 3045
  • دیدبان دل نبیند در مجال ** کز کدامین رکن جان آید خیال
  • گر بدیدی مطلعش را ز احتیال ** بند کردی راه هر ناخوش خیال
  • کی رسد جاسوس را آنجا قدم ** که بود مرصاد و در بند عدم
  • دامن فضلش بکف کن کوروار ** قبض اعمی این بود ای شهره‌یار
  • دامن او امر و فرمان ویست ** نیکبختی که تقی جان ویست 3050
  • آن یکی در مرغزار و جوی آب ** و آن یکی پهلوی او اندر عذاب
  • او عجب مانده که ذوق این ز چیست ** و آن عجب مانده که این در حبس کیست
  • هین چرا خشکی که اینجا چشمه هاست ** هین چرا زردی که اینجا صد دواست
  • همنشینا هین در آ اندر چمن ** گوید ای جان من نیارم آمدن
  • حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق
  • میرشد محتاج گرمابه سحر ** بانگ زد سنقر هلا بردار سر 3055
  • طاس و مندیل و گل از التون بگیر ** تابه گرمابه رویم ای ناگزیر
  • سنقر آن دم طاس و مندیلی نکو ** برگرفت و رفت با او دو بدو
  • مسجدی بر ره بد و بانگ صلا ** آمد اندر گوش سنقر در ملا
  • بود سنقر سخت مولع در نماز ** گفت ای میر من ای بنده‌نواز
  • تو برین دکان زمانی صبرکن ** تا گزارم فرض و خوانم لم یکن 3060
  • چون امام و قوم بیرون آمدند ** ازنماز و وردها فارغ شدند
  • سنقر آنجا ماند تا نزدیک چاشت ** میر سنقر را زمانی چشم داشت
  • گفت ای سنقر چرا نایی برون ** گفت می‌نگذاردم این ذو فنون
  • صبر کن نک آمدم ای روشنی ** نیستم غافل که در گوش منی
  • هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد ** تاکه عاجز گشت از تیباش مرد 3065