English    Türkçe    فارسی   

3
3253-3277

  • عکس عبدالله همه نوری بود ** عکس بیگانه همه کوری بود
  • عکس هر کس را بدان ای جان ببین ** پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین
  • وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
  • عبرتست آن قصه ای جان مر ترا ** تا که راضی باشی در حکم خدا 3255
  • تا که زیرک باشی و نیکوگمان ** چون ببینی واقعه‌ی بد ناگهان
  • دیگران گردند زرد از بیم آن ** تو چو گل خندان گه سود و زیان
  • زانک گل گر برگ برگش می‌کنی ** خنده نگذارد نگردد منثنی
  • گوید از خاری چرا افتم بغم ** خنده را من خود ز خار آورده‌ام
  • هرچه از تو یاوه گردد از قضا ** تو یقین دان که خریدت از بلا 3260
  • ما التصوف قال وجدان الفرح ** فی الفاد عند اتیان الترح
  • آن عقابش را عقابی دان که او ** در ربود آن موزه را زان نیک‌خو
  • تا رهاند پاش را از زخم مار ** ای خنک عقلی که باشد بی غبار
  • گفت لا تاسوا علی ما فاتکم ** ان اتی السرحان واردی شاتکم
  • کان بلا دفع بلاهای بزرگ ** و آن زیان منع زیانهای سترگ 3265
  • استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
  • گفت موسی را یکی مرد جوان ** که بیاموزم زبان جانوران
  • تا بود کز بانگ حیوانات و دد ** عبرتی حاصل کنم در دین خود
  • چون زبانهای بنی آدم همه ** در پی آبست و نان و دمدمه
  • بوک حیوانات را دردی دگر ** باشد از تدبیر هنگام گذر
  • گفت موسی رو گذر کن زین هوس ** کین خطر دارد بسی در پیش و پس 3270
  • عبرت و بیداری از یزدان طلب ** نه از کتاب و از مقال و حرف و لب
  • گرم‌تر شد مرد زان منعش که کرد ** گرم‌تر گردد همی از منع مرد
  • گفت ای موسی چو نور تو بتافت ** هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت
  • مر مرا محروم کردن زین مراد ** لایق لطفت نباشد ای جواد
  • این زمان قایم مقام حق توی ** یاس باشد گر مرا مانع شوی 3275
  • گفت موسی یا رب این مرد سلیم ** سخره کردستش مگر دیو رجیم
  • گر بیاموزم زیان‌کارش بود ** ور نیاموزم دلش بد می‌شود